عباس نورزائی
روزها، ماهها و سالها یکی پس از دیگری سپری میشوند. در مقاطع مختلف زمانی، طرزتفکرها، بینشها، وجههنظرهای مختلف و گاه متناقضی در بین اقشار مختلف جامعه حکم میراند.
چهل سال پیش، در فضای انقلابی حاکم بر جامعه، جوانان افکارشان با مسائلی درگیر بود که جوانان امروز بعد از چهل سال شاید به سختی بتوانند آن را مجسم یا ادراک نمایند، بنابراین تصمیم گرفتم این یادداشت را اختصاص بدهم به هوای چهل سال پیش جوانان در ایرانِ درشرف اسلامیشدن و اندکی بعد از اسلامیشدن.
در دوران مبارزات انقلابی، شعارهای مختلفی در راهپیماییها، دیوارنویسیها، زیر شکنجهها و گاه در حین سخنرانیهای انقلابی داده میشد که یکی از آنها بدین مضمون بود: «لحظه به لحظه گویم/ زیر شکنجه گویم/ یا مرگ یا خمینی»
یکی از رسانههای آن دوران، دستگاه ضبطصوت بود که باید نوارهایی که کاست نامیده میشد در گردونهی آن میگذاشتی و صدا را از بلندگوی دستگاه گوش میدادی. سخنرانیها و پیامهای حضرت امام خمینی(ره)، در قالب این نوارها، بین انقلابیون دست به دست می شد و قاعدتاً دستگیرشدن با این نوارها همانا و شکنجه شدن و در زندانهای سیاسی آبخنک نوشیدن همانا. از جملهی این نوارها، نوارهای سخنرانی غرّایی که فخرالدین حجازی و شهید هاشمینژاد داشتند، بود
عدهای از مبارزین با شاه، دارای افکار چپی بودند، بین آنها کتابی با عنوان «ماهی سیاه کوچولو، نوشتهی صمد بهرنگی»، دست به دست میشد که در آن بر اتحاد ماهیهای خرد در هیکل یک ماهی بزرگ، پرداخته شده بود.