فراز هامون

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

فراز هامون

* کارشناس ارشد مدیریت توسعه ی روستایی
* دارای گواهینامه TCDC از آکادمی جنگلداری یوننان کشور چین
* قائم مقام سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* رئیس مرکز آموزش عالی جهادسازندگی سیستان و بلوچستان
* رئیس گروه پژوهشی برنامه ریزی، اقتصادکشاورزی و توسعه روستایی
* مدیر جهادسازندگی منطقه ی سیستان و نیکشهر و قصرقند
* رئیس مرکز هماهنگی شوراهای اسلامی روستایی سیستان
* نماینده ی مجری طرح مجتمع کشتارگاهی صنعتی زابل
* دبیر اتاق فکر جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* عضو انجمن توسعه ی روستایی ایران
* رتبه ی یک مشاوره در گروه توسعه ی روستایی سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
* مؤلف سه عنوان کتاب منتشر شده، دو عنوان کتاب در دست تألیف و ده ها مقاله ی علمی

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۲:۵۱۱۷
مهر

نتیجه تصویری برای ‪veterinary‬‏

چندی قبل، یادداشتی را در خصوص پاره ای از نارسایی های سازمان دامپزشکی در منطقه ی سیستان، منتشر کردم، اما همزمان با روز جهانی دامپزشکی بر خود واجب دانستم تا به آن روی سکه ی فعالیت های این سازمان خدوم نیز اشاره ای داشته باشم.

صحنه های متنوع هشت سال دفاع مقدس و مفاهیمی چون «رزمنده»، «فرمانده»، «دشمن»، «خودی»، «ستون پنجم»، «تپه، ارتفاعات، رمل، هور و …» از جلوی چشمانم، رژه می روند.

از این سوی، نگاهی به جبهه ی وسیع دفاع از حریم سلامت آحاد جامعه می کنم، اینجا به گونه ای دیگر، دشمن را رصد می کنند، رزمندگان را سازمان می دهند و همان مفاهیم جنگ نظامی با دشمن، مصادیقی دیگر دارد.

مرزبانان سلامت، با پایش مرزهای جغرافیایی، هیچ نوع دام و وحوشی را که علیه بیماری های واگیردار، واکسینه نشده باشد، اجازه‌ی ورود به کشور نمی دهند. این دام ها و دام های داخلی باید «کارت تردد» داشته باشند، اما این کارت بر روی گوش آنها نصب می شود.

راستی فکر کرده اید که برای واکسینه کردن یک دام، قوای دامپزشکی، چه خطری می کنند؟
دام، متناسب با طبیعت خود، با لگدزدن، گاز گرفتن، شاخ زدن، عوامل دامپزشکی را پذیرا است، جمعیت دامی نیز قابل توجهند، حالا همین دام باید پلاک کوبی شود، مایه کوبی شود، جراحی و درمان شود، سمپاشی شود و یا شستشو گردد.
این کارها به وسیله ی کارگر شرکت های خدماتی شاغل در بیمارستان ها چون وزارت بهداشت صورت نمی گیرد، با همه ی سختی هایش باید به وسیله ی خود متخصصین مربوطه و افراد تحصیلکرده ی دانشگاهی صورت گیرد.

در شبانه روز، چند وعده سر سفره ای می نشینیم و یکی از فرآورده های خام یا فرآوری شده ی دامی چون لبنیات و انواع گوشت را با رغبت تمام و لذتی سرشار، نوش جان می کنیم، رزمندگان این جبهه، چنین امنیتی را برای ما تأمین کرده اند، یادمان باشد کسانی سپر بلای ما شده اند و ما غافل از آن، به لذت خود می اندیشیم.

کودک مان را به خانه های بهداشت یا مراکز بهداشتی درمانی که شبکه های وسیعی در روستاها و محلات شهری دارند، می بریم و واکسینه می کنیم.
اما به موازات وزارت بهداشت که به بهداشت انسان می پردازد، دامپزشکی در عرصه ای وسیع تر می بایستی کار کند، با امکاناتی اندک در قیاس با آن و همکاری و مشارکت قلیل مردم و دستگاه های دیگر، فعالیت هایی ثمربخش و شاهکارگونه ای را به جامعه عرضه می کند.

کمتر دامپزشکی است که خود در معرض بیماری های مهلکی چون تب کنگو قرار نگرفته باشد. بیماری خطرناکی که با انتشار ترشحی در گوشه ی چشم دامپزشک، بر بدن این رزمنده ی مدافع حریم سلامت، جا خوش می کند و او را جانباز این هدف مقدس می نماید.

گاهی نیز فرماندهی یا رزمنده ای از این جبهه ی مقدس، هدف گلوله های قاچاقچیان دام قرار می گیرند و آنان که ساده می اندیشند با خود زمزمه ی شیطانی می کنند و می گویند، تریاک که قاچاق نکرده، دام است و گوشت آن را مردم می خورند. اما باید بدانیم که خطر یک دام آلوده از تن ها مواد مخدر برای جامعه و اقتصاد کشور بیشتر است.
فرصت نگارش بیشتر در مورد اهمیت کار این جهادگران و سنگرسازان بی سنگر عرصه ی سلامت نیست، برای آنان آرزوی توفیق و پیروزی بر دشمنان سلامت جامعه داریم و از مردم و مسئولین می خواهیم تا بر همکاری و مشارکت خودشان در این مأموریت خطیر بیفزایند.چندی قبل، یادداشتی را در خصوص پاره ای از نارسایی های سازمان دامپزشکی در منطقه ی سیستان، منتشر کردم، اما همزمان با روز جهانی دامپزشکی بر خود واجب دانستم تا به آن روی سکه ی فعالیت های این سازمان خدوم نیز اشاره ای داشته باشم.

صحنه های متنوع هشت سال دفاع مقدس و مفاهیمی چون «رزمنده»، «فرمانده»، «دشمن»، «خودی»، «ستون پنجم»، «تپه، ارتفاعات، رمل، هور و …» از جلوی چشمانم، رژه می روند.

از این سوی، نگاهی به جبهه ی وسیع دفاع از حریم سلامت آحاد جامعه می کنم، اینجا به گونه ای دیگر، دشمن را رصد می کنند، رزمندگان را سازمان می دهند و همان مفاهیم جنگ نظامی با دشمن، مصادیقی دیگر دارد.

مرزبانان سلامت، با پایش مرزهای جغرافیایی، هیچ نوع دام و وحوشی را که علیه بیماری های واگیردار، واکسینه نشده باشد، اجازه‌ی ورود به کشور نمی دهند. این دام ها و دام های داخلی باید «کارت تردد» داشته باشند، اما این کارت بر روی گوش آنها نصب می شود.

راستی فکر کرده اید که برای واکسینه کردن یک دام، قوای دامپزشکی، چه خطری می کنند؟
دام، متناسب با طبیعت خود، با لگدزدن، گاز گرفتن، شاخ زدن، عوامل دامپزشکی را پذیرا است، جمعیت دامی نیز قابل توجهند، حالا همین دام باید پلاک کوبی شود، مایه کوبی شود، جراحی و درمان شود، سمپاشی شود و یا شستشو گردد.
این کارها به وسیله ی کارگر شرکت های خدماتی شاغل در بیمارستان ها چون وزارت بهداشت صورت نمی گیرد، با همه ی سختی هایش باید به وسیله ی خود متخصصین مربوطه و افراد تحصیلکرده ی دانشگاهی صورت گیرد.

در شبانه روز، چند وعده سر سفره ای می نشینیم و یکی از فرآورده های خام یا فرآوری شده ی دامی چون لبنیات و انواع گوشت را با رغبت تمام و لذتی سرشار، نوش جان می کنیم، رزمندگان این جبهه، چنین امنیتی را برای ما تأمین کرده اند، یادمان باشد کسانی سپر بلای ما شده اند و ما غافل از آن، به لذت خود می اندیشیم.

کودک مان را به خانه های بهداشت یا مراکز بهداشتی درمانی که شبکه های وسیعی در روستاها و محلات شهری دارند، می بریم و واکسینه می کنیم.
اما به موازات وزارت بهداشت که به بهداشت انسان می پردازد، دامپزشکی در عرصه ای وسیع تر می بایستی کار کند، با امکاناتی اندک در قیاس با آن و همکاری و مشارکت قلیل مردم و دستگاه های دیگر، فعالیت هایی ثمربخش و شاهکارگونه ای را به جامعه عرضه می کند.

کمتر دامپزشکی است که خود در معرض بیماری های مهلکی چون تب کنگو قرار نگرفته باشد. بیماری خطرناکی که با انتشار ترشحی در گوشه ی چشم دامپزشک، بر بدن این رزمنده ی مدافع حریم سلامت، جا خوش می کند و او را جانباز این هدف مقدس می نماید.

گاهی نیز فرماندهی یا رزمنده ای از این جبهه ی مقدس، هدف گلوله های قاچاقچیان دام قرار می گیرند و آنان که ساده می اندیشند با خود زمزمه ی شیطانی می کنند و می گویند، تریاک که قاچاق نکرده، دام است و گوشت آن را مردم می خورند. اما باید بدانیم که خطر یک دام آلوده از تن ها مواد مخدر برای جامعه و اقتصاد کشور بیشتر است.
فرصت نگارش بیشتر در مورد اهمیت کار این جهادگران و سنگرسازان بی سنگر عرصه ی سلامت نیست، برای آنان آرزوی توفیق و پیروزی بر دشمنان سلامت جامعه داریم و از مردم و مسئولین می خواهیم تا بر همکاری و مشارکت خودشان در این مأموریت خطیر بیفزایند.

عباس نورزایی
۱۹:۱۷۰۷
مهر

به گزارش اسنا در پی انتشار گفتگویی با دکتر قنبری، استادتمام گروه اگرواکولوژی دانشگاه زابل درخصوص بررسی معضل بوجودآمده برای آب شرب مردم شمال استان مهندس عباس نورزایی که از کارشناسان مطرح و با سابقه درحوزه کشاورزی استان میباشند نظر خود را در قالب یادداشت برای دفتر پایگاه تحلیلی اسنا ارسال نمود.

پایگاه خبری تحلیلی اسنا خاطر نشان میکند،در راستای وظایفی که برعهده رسانه ها احساس میشود،برای روشن شدن موضوع و معضل آب سیستان که از اهمیت بالایی برخوردار است هرگونه نظریه واحتمالاتی که علمی ودارای امضامعتبراز شخص نویسنده باشد با رعایت کامل امانت داری در مداراخلاق منتشر خواهد نمود.

ضمنا  مطالب منتشر شده در خصوص معضل آب سیستان به هیچ عنوان نظریه هیات تحریریه اسنا نبوده و مطالب ونظرات ویادداشت ها در این خصوص بدون هیچ کم و کاستی در معرض دید عموم قرار میگیرد

ومسئولین محترمی که احساس میکنند نظرات و یا جوابیه ای در مطالب منتشر شده دارند برای دفتر اسنا ارسال نمایند و این پایگاه خبری تحلیلی برای روشن شدن افکارعمومی جوابیه ها ونظریه هارا منتشر خواهد نمود.

 

مهندس عباس نورزائی معتقد است :

فرضیه ی جناب دکتر قنبری بسیار درست است/چاه نیمه ی یک، حوضچه ی رسوب گیر برای سایر چاه نیمه هاست/چاه نیمه یک، تنها گودالی است که در فاصله ی نزدیک آن، فعالیت های کشاورزی و گردشگری انجام می شود/لزوم مطالعه روابط تأثیر و تأثر پذیری طرفینی این چاه نیمه با محیط اطراف»

فرضیه ی جناب دکتر قنبری مبنی بر استقرار پدیده ی اوترافیکاسیون، براساس تجربه ی حقیر و شرایط چاه نیمه ها، بسیار درست است، اما باید محور یک مطالعه ی علمی قرار گیرد.

 

علاوه بر آن:

چاه نیمه ی یک، عملاً یک حوضچه ی رسوب گیر برای سایر چاه نیمه ها محسوب می شود.

حجم مفید این چاه نیمه، کاهش یافته است و این بدان معنی است که عمق این چاه نیمه نسبت چاه نیمه های دیگر نیز کاهش پیدا نموده است. باکاهش عمق آب، دمای آن نیز بر اثر تابش آفتاب افزایش می یابد· بنابر این کاهش عمق و افزایش دمای آب به خصوص در چاه نیمه ی یک باعث رشد جلبکها از گونه ی میریوفیلوم گردیده است·

 

و همانطور که جناب دکتر قنبری فرموده اند، چاه نیمه یک، تنها گودالی است که در فاصله ی نزدیک آن، فعالیت های کشاورزی و گردشگری انجام می شود و تا کنون روابط تأثیر و تأثر پذیری طرفینی این چاه نیمه با محیط اطراف، مورد مطالعه قرار نگرفته است.

ضمن اینکه در مسیر جریان رودخانه ی هیرمند در سرزمین کشور همسایه نیز آلودگی های زیست محیطی وجود دارد که در کف رودخانه به دلیل عدم جریان مستمر آب، انباشته می شود و با جریان سیلاب ها، همراه شده و به صورت تجمع یافته وارد اولین چاه نیمه می شود.

عدم توجه کارشناسانه به شرایط اکولوژیکی محل برداشت آب(ایستگاه پمپاژ شرکت آبفار) و صرفاَ ولع مصرفی نسبت به آن و نداشتن برنامه ی لای و لجن روبی آن هم مزید بر علت است.

 

بنابر این:

۱- باید مطالعه ای بر تأثیر و تأثر پذیری طرفینی چاه نیمه ی شماره یک با محیط پیرامون صورت گیرد.

۲- میزان عناصر موجود در آب به صورت روتین و دائمی نه مقطعی، مورد پایش، آزمایش و تحلیل قرار گیرد.

۳- سیستم تزریق «گندزدا» در مسیر ورود آب به چاه نیمه(فیدرکانال جریکه) نصب و اولین آبهای ورودی سالیانه را قبل از ورود به چاه نیمه، گندزدایی کنند.

۴- سازمان محیط زیست، هر فعالیتی را توسط هر دستگاهی که به اکولوژی منطقه صدمه زدنش به اثبات رسیده باشد، از طرق قانونی جلوگیری نماید.

۵- برای لایروبی اطراف سوپاپ لوله ی مکش ایستگاه پمپاژ، تأمین اعتبار و این پروژه اجرا شود.

۶- با توجه به قابل توجه بودن جمعیت بهره بردار از این آب، دستگاه های نظارتی، امنیتی با حساسیت بیشتری به این مهم بپردازند.

۷- با عنایت به موقعیت چاه نیمه ها از نظر جغرافیایی و ژئوپلیتیکی، همواره مباحث پدافند غیر عامل، کانال عبور هر اطلاعاتی در رابطه با این آبگیرهای استراتژیک قرار گیرد.

۸- قاتل جلبک میریوفیلوم، ماهی آمور است که صیادان سیستانی به آن شیرماهی می گویند، توصیه می شود تعدادی متناسب و کارشناسی شده، ماهی آمور نسبتاً داشت، در محدوده ی ایستگاه پمپاژ به صورت مدیریت شده، رهاسازی شوند تا جلبک ها را تغذیه نمایند. یادآوری می شود، این نوع جلبک محبوب ماهی آمور است.

۹- حیات و سلامت مردم را بازیچه ی گروه بندی اداری، جناحی نکنیم.

 

 

عباس نورزایی
۱۵:۳۵۰۲
مهر


نتیجه تصویری برای گوساله در خیابان زابل

1-    منطقه‌ی سیستان، فاقد میدام دام می باشد، ابتدای خیابان‌های ورودی به شهر زابل، در چند نقطه در زمین‌هایی بدون هیچ‌گونه ابنیه، نظام و نظارت بهداشتی، دام‌ها به فروش می رسند.

2-    گفته می‌شود، با توجه به محدودیت‌های فیزیکی، مالی، ورود دام زنده از افغانستان، کمتر صورت می‌گیرد، اما دلالانی سودجو با تبانی با قصابان شهر زابل، دام را در شهر زرنج افغانستان، بدون نظارت‌های بهداشتی و در وضعیت بسیار غیربهداشتی و آلوده، کشتار می‌کنند و لاشه‌ها را با قیمت نسبتاً پایینی توسط قاچاقچیان وارد شهر زابل کرده و به مردم می‌فروشند.

3-    تعدادی از قصابان نیز از ضعف اداره‌ی دامپزشکی سوء استفاده می‌کنند و دام‌های خود را در غسالخانه‌ی اموات شهر زهک، کشتار می‌کنند. روی سکویی که مرده‌ها را غسل می‌دهند، عملیات سلاخی صورت می‌گیرد و این گوشت هم به مصرف مردم شهر زابل می‌رسد.

4-    یکی از گاوداری‌های زابل که متعلق به فردی از مسئولین یک تشکل در زابل می‌باشد. نزدیک به هزار رأس گاو در آن نگهداری می‌شود، طبق اعلام مدیر اجرایی کشتارگاه صنعتی دام محمدآباد، طی نه ماه گذشته، هیچ دامی را برای کشتار به آن کشتارگاه، انتقال نداده است. این در حالی است که حمل دام زنده به نقاط دیگر کشور نیز ممنوع است و اداره‌ی دامپزشکی زابل که بزرگترین تشکیلات از نظر نیروی انسانی در منطقه‌ی سیستان در بین ادارات همتا به حساب می‌آید نظارتی بر آن ندارد یا از مقررات نظارتی خود عدول نموده است.

گفته می‌شود این دلالان نفوذ کرده در این تشکل قانونی، با سوء استفاده از عدم آگاهی دامداران، دام‌های پرواری را به صورت قاچاقی با وانت به نهبندان و سپس به سایر نقاط کشور حمل می‌کنند.

5-    در شهر زابل تعداد 29 قصابی دارای مجوز و تعدادی نیز بدون جواز، مشغول توزیع و فروش گوشت هستند. در وضع رقت‌باری داخل خیابان، دام‌هایی را که قرار است بکشند، برای رؤیت مردم به درخت می‌بندند و سپس در ملأ عام کشتار می‌کنند، خون‌ دام در جداول شهر رها و محتویات شکمبه، حامل آلودگی‌های میکروبی وضع اسف‌ناکی را به‌وجود آورده است.

این قصابان برای فرار از مقررات دامپزشکی و سود بیشتر، با سلامت مردم بازی می‌نمایند و حاضر نیستند دام‌ها را در کشتارگاه صنعتی منطقه، کشتار و گوشت کاملاً بهداشتی به مردم عرضه کنند.

6-     همین وضعیت در مورد طیور نیز مطرح است. مرغ با کامیون از شهرستان‌های دیگر توسط سالن‌داران مرغ‌فروش وارد می‌شود و به گاری‌داران توزیع کننده‌ای که در سطح شهرهای منطقه‌ی سیستان پراکنده‌اند، فروخته می‌شود.

فروش مرغ زنده و کشتار آن در خیابان و در فضای باز، با وجود بادهای 120 روزه‌ی سیستان، موجب اشاعه‌ی آلودگی‌ها و ورود آن به ریه‌های مردم این منطقه می‌شود.

7-    نظارت بر عرضه‌ی فرآورده‌های خام دامی و طیور و آبزیان، مأموریت قانونی سازمان دامپزشکی است. به نظر می‌رسد این سازمان در انجام این مأموریت مهم، دچار ضعف و رخوت اساسی هستند و فقط به صدور مجوزهای حمل دام و بخشنامه‌های گاه به گاه برای روان‌سازی قیمت گوشت در تهران، اکتفاء می‌کند.

عباس نورزایی