فراز هامون

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

فراز هامون

* کارشناس ارشد مدیریت توسعه ی روستایی
* دارای گواهینامه TCDC از آکادمی جنگلداری یوننان کشور چین
* قائم مقام سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* رئیس مرکز آموزش عالی جهادسازندگی سیستان و بلوچستان
* رئیس گروه پژوهشی برنامه ریزی، اقتصادکشاورزی و توسعه روستایی
* مدیر جهادسازندگی منطقه ی سیستان و نیکشهر و قصرقند
* رئیس مرکز هماهنگی شوراهای اسلامی روستایی سیستان
* نماینده ی مجری طرح مجتمع کشتارگاهی صنعتی زابل
* دبیر اتاق فکر جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* عضو انجمن توسعه ی روستایی ایران
* رتبه ی یک مشاوره در گروه توسعه ی روستایی سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
* مؤلف سه عنوان کتاب منتشر شده، دو عنوان کتاب در دست تألیف و ده ها مقاله ی علمی

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

سیستان، اشکی بر گونه، حسرتی بر دل - دی 1396

سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۴۴ ب.ظ

عباس نورزائی

قلک دلش که می‌شکند پر از اشک‌های کودکانه است، پر از قیمت کیف‌هایی که نخریده، عروسک‌هایی که نداشته و تنقلات بچه‌گانه‌ای که نخورده، نخواستن را بلد شده است. یاد گرفته که باید بزرگ فکر کند، از ابتدا نداری را بخش کرده است.

زیر پوست اجتماع پر است از ویروس فقر که خوره‌وار پیش می‌راند، اینجا پر از قلب‌هایی است که فقط طعم حسرت را چشیده‌اند، خروار خروار نداری را قاب کرده‌اند و بر دیوار خانه کوبیده‌اند، نه گردی می‌توان از سقف فروریخته‌ی خانه رُفت و نه امیدی برای نوکردن جامه هست.

گریستن را نوعی سیستم فرازبان می‌دانند که آگاهانه یا ناخود‌آگاه در حمایت از کلام بروز می‌کند. در ابتدایی‌ترین سطح، انسان در نتیجه‌ی واکنش‌های فیزیکی، شروع به گریستن می‌کند. آسیب‌‌های شدید هم به سرعت باعث جاری شدن اشک دیدگان می‌شود.

پدری که در تعارض هجرت از سرزمینی است که به آن افتخار می‌کرده است و تکاپوی تکه‌نانی که برای سیرکردن شکم کودکانش به دست آورد و نیم نگاهی به تحقیری که در مهاجرت، تجربه کرده است.

مادری که همواره طی سالیان متمادی، خواسته‌های فرزندان را به دلیل نداری، با فرافکنی و وعده‌های دور پاسخ داده و تحقق این وعده‌ها را فقط با خدایش نجوا کرده است.

کودکی رنجور که پای تلویزیون، رژه‌ی اشرافی‌گری مدیران و فرزندان و اعوان و انصار آنان را در جامعه، مداوماً به نظاره نشسته است.

اینها بخشی از شرح درد و رنجی است که طی ۲۰ سال حاکمیت وضع بحرانی در سیستان، همواره فریاد زده‌ایم، نوشته‌ایم و برای چاره‌اندیشی آن التماس کرده‌ایم.

حالا دیگر نماینده‌ی عالی دولت در منطقه، هیچ سلاحی جز «اشک» برایش باقی نمانده است، در معرض گزش باد، شلاق ماسه‌ها و حلقی که در دم از ریزگردها، پر می‌شود، با دیدن آن کودک سیستانی می‌گوید: «ریه‌های این کودکان، از سنگ که نیست، اینها هم آدم هستند» و بغضِ مخفی مانده‌اش طی چندین سال انباشته شدن، می‌ترکد.

وکیل مجلس که در شداید زیادی، خم به ابرو نمی‌آورده است و من نیک مطلعم که بعضاً در ماتم از دست دادن عزیزانش هم چین و شکنی بر گونه‌هایش دیده نمی‌شده است، اینک پس از گفتن و شنیدن و نوشتن و فریاد زدن، رفتن و آمدن در زمان و مکان، بغضش می‌ترکد، جمجمه‌اش سنگینی می‌کند که دست را بر آن حائل و اشکش برای مردمی که پیروان راستین مرتضای خدا هستند، جاری می‌شود.

باید جای دکتر دهمرده و مهندس ناظری باشید، حالت‌های متعارض بین مردم و دولت را ادراک کنید و بعد در مورد این اشک‌ها به قضاوت بنشینید.

باید جای علی(ع) و رفتارهای کوفیان باشی و آنگاه گریه‌ها و نجواهای آن کوه صبر و بردباری در چاه را تحلیل کنی.

آن عدالت مجسم، خطاب به کوفیان چنین فرمودند:

«ای مردمی که به تن فراهمید و در خواهش‌ها مخالف همید! سخنان‌تان تیز، چنان که سنگ خاره را گدازد و کردارتان کُند، چنان که دشمن را درباره‌ی شما به طمع اندازد. در بَزم، جوینده‌ی مردِ ستیزید و در رزم، پوینده‌ی راه گریز»

و در فرازی دیگر چنین:

«من اصحاب محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را دیده‌ام، اما هیچ‌کدام از شما را مانند آنان نمی‌بینم...». خداوندا! به جای اینان، مرا یارانی بهتر ارزانی دار. شما در راه حق، خود از رهبرتان اطاعت نمی‌کنید. ای مردنمایان نامرد که در خام‌رأیی همانند کودکانید، ای کاش نه شما را دیده بودم و نه می‌شناختمتان... خدا شما را بکشد که قلبم را پر خون کردید و سینه‌ام را به خشم و کین پرکردید و همراه هر نفسی پیمانه‌ای از رنج به کامم ریختید».

و امروز سخن ما، خطاب به دهمرده، ناظری و همه‌ی سوخته‌دلان سیستانی نه با همه‌ی مدیران نظام، بلکه مصادیقی از مدیران تن‌پرور و اشرافی، رابطه‌مدار و سیاس که درد مردم را ندارند، همان فرمایش مولایی است که سر زنان اجدادمان به خاطر لعن نکردنش، تراشیده شد.

ای معدود مدیران بی‌تفاوت نسبت به حال جامعه، ای کارگزارانی که باید کاری بکنید و نمی‌کنید، ای کسانی که بر اشک‌های‌مان، خنده می‌زنید و به تمسخر می‌گیرید، یادتان باشد که با همین اشک‌ها، کاخ یزید ویران شد، رسوای دو عالم شد، سلطه‌ی ژاندارم خلیج فارس و نوکر آمریکا بر این مردم برچیده شد، هشت سال دفاع جانانه، صدام را به یزید ملحق کرد، داعشیان جانی را با سرانگشتان فاطمیون و زینبیون، به جهنم فرستاد و این جریان تا ظهور حضرت حجت(عج)، استمرار خواهد داشت.

یادتان باشد که این زمستان سرد سیستان، روزی انشاء‌الله به پایان خواهد رسید و روسیاهی برای آنانی باقی می‌ماند که متنعم بودند، امکان کمک و بهبود شرایط مردم در دستان‌شان بود، اما در بی‌تفاوتی و جناح‌بازی، باعث از بین رفتن نسل‌ها شدند.

یا مقلب‌القلوب، حول حالنا الی احسن‌الحال

 

۹۸/۱۲/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس نورزایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی