برای تثبیت وحدت در استان سیستان و بلوچستان، بهای سنگینی دادهایم.
عباس نورزائی
محدودهی سرزمینیای که امروزه «سیستان و بلوچستان» نامیده میشود، تنیده شده از مؤلفههای اجتماعی مشترک، بین اقوامی است که از دیرباز در کنار هم زندگی کرده و در شرایط سخت و سهل، همدیگر را یاری رساندهاند.
مردم این استان، صرفنظر از مذهب، ایل و طایفه و یا قوم و محل سکونت، خردهفرهنگهای خاص ایرانی خود را دارا میباشند که به بعضی از آن ها بهطور گذرا اشاره میشود:
الف- میارجلی: در جامعهی سنتی و در گذشته به دلیل اینکه دولت حضور پایداری در منطقه نداشت تا از ستمدیدگان دفاع کند، اشخاص به دلیل احساس ناامنی، ترس از کشتهشدن و یا احقاقحقوق خود به فردی از طایفهی دیگر پناه میبردند. در این عمل، پناهآورنده را «میار» و پناهدهنده را «میار جل» و خود این عمل را «میارجلی» میگفتند.
دفاع از پناهآورنده و ستمدیده در میان مردم این استان، چنان حرمتی داشت که در صورت لزوم «میارجل» برای حفاظت میار از جان خویش نیز مضایقه نمیکرد. آسیب دیدن میار یا فرد پناهنده برای میارجل موجب ننگ و سرشکستگی بزرگی برای او و طایفهی محسوب میشد و چه بسا افرادی که میتوان بهنام از آنها یاد کرد که در جهت تثبیت این خصلت انسانی، کشته شدهاند.
ب- شریعت کردن: اگر میان دو نفر یا دو طایفه اختلاف و درگیری پیش میآمد برای حل آن از سنتی به نام «شریعت کردن» بهره میگرفتند که این سنت هنوز هم در مناطق مختلف استان رواج دارد. بنابراین آنجا که فردی هنجارشکن، بدون درنظرداشت اصول شریعت محمدی(ص)، دستور قتل فردی ولو بیگناه از طایفهای که ضارب یا قاتل به آن وابستگی دارد را صادر میکند، عدول از این قواعد شریعت میباشد.
ج- شال مردمداری: در این شیوه، بیشتر از آنکه مهـم باشد چه کسی از چه قاعده یا قانونی تخلف کرده است، از زاویهی زیان و ضـرر وارده بـه شـخص مدعی و کیفیت جبران خسارات مدعی، نسبت به قضاوت و حل و فصل اختلافات اقدام می شد. علـت مقبولیتِ این نظام، منزلت محلی و بهخصوص آشنایی کامل افرادی است که به قضاوت میپردازند، بنابراین برای بررسی و حلاختلاف، نشستهـای مـردمداری برگزار میگردد که به آن «شال مردمداری» گفته میشود.
این نظام حل اختلاف بومی، دارای نقـاط قـوتی از قبیل مشـارکت، اعتماد و ایجاد اخوت و برادری است.
نویسندهی این سطور بخشی از عمر خود را در شهرستانهای نیکشهر، قصرقند، زاهدان، زابل و زهک سپری کردهام و با تمام اقوام و مذاهب ساکن در نقطهنقطهی استان، مراودهی اجتماعی داشته و در غم و شادی، همراهشان بودهام و خود، جزئی از ساختار اجتماعی آنها هستم.
در آبادیهای صیادی موجود در کرانههای عمان، تا کوچکترین نقاط مسکون در درههای توتانومهمدان، دشت وسیع دشتیاری، جالق، گوهرکوه، بزمان و دلگان، ریگملک و نصرتآباد، کورین تا اومار و کرباسو، میل نادر و قرقری تا چوتوی زهک و بهطور کلی در جایجای این استان پهناور، در بین عامهی مردم، جز نجابت، نوعدوستی، وفاق و اتحاد و انساندوستی و مهربانی دیده نمیشود.
مردمان ما هر حرکت فردی را که به حقوق جمعی، لطمهای بزند، با احتیاط فراوان انجام میدهند، چرا که از عقوبت آن در ساختارهای «شریعت»، «شال مردمداری» و قوانین نانوشتهی میارجلی، بهخوبی آگاه هستند.
اما چطور شده است که چنین بستر وحدتبخشی در بین مردمان این استان یا بهتر بگوییم این حوزهی فرهنگی- جغرافیایی حاکم شده است؟ و این درهمتنیدگی اجتماعی، بر چه بستری قوام یافته است؟
یکی از روشهای مصالحهی مردمی در این استان، صرفنظر از قوم یا مذهب، در گذشته، رسم «خونبس» بوده است. خونبَس رسمی بوده که در گذشته مردم استان برای جلوگیری از ادامهی جنگ و دعوا و پایاندادن به قتل، کشتار و اصلاح روابط خانوادهها به آن مبادرت میورزیدند. در مواردی که به قتل یک فرد میانجامید، این کشتهشدن سبب کینهی بیشتر شده و خانوادهی مقتول برای انتقامگرفتن اقدام به قتل یکی از نزدیکان قاتل کرده و این قضیه برای مدت طولانی ادامه مییافت. برای جلوگیری از تداوم این کار، بزرگان طوایف دیگر جمع شده و سران دو طایفهای را که با هم اختلاف داشتند با هم آشتی میدادند. برای تحکیم حالت صلح، معمولاً دختر فرد قاتل یا یکی از بستگان نزدیک او را به عقد پسر مقتول درمیآوردند تا غائله پایان یابد. به این جهت به این نوع ازدواج خونبس میگفتند.
گرچه این رسم، با آموزههای دینی ما همخوانی نداشته است، اما مردم استان، بهای سنگینی را طی قرون و اعصار برای ایجاد این وحدت پرداختهاند و این مواصلات، بهمرور زمان باعث تحکیم ارتباطات مردم شده است. طوایف زیادی در استان ما وجود دارند که امروزه بر همین اساس، پیوستگی یافتهاند. در این پیوستگی ممکن است طرفین، شیعه یا سنی باشند، سیستانی یا بلوچ باشند، ساکن محلی در جنوب استان یا شمال باشند.
گرچه طی سالیان اخیر با کمرنگ شدن خردهفرهنگهای بومی مردم استان، با افراطگری اندکی از افراد با تأثیرپذیری از القائات بیرونی، به آن توجهی ندارند و تحرکهای ساختارشکنانهای انجام دادهاند و یا ممکن است انجام دهند، اما عامهی مردم، همچنان خُلقیات انساندوستانه و نجابت خود را در حوادث و وقایع نسبت به افراد اعم از مذهب، قوم، طایفه یا وابستگیهای جغرافیایی، حتی نسبت به افرادی که مسلمان نبودهاند، حفظ کرده و خواهند کرد.