فراز هامون

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

فراز هامون

* کارشناس ارشد مدیریت توسعه ی روستایی
* دارای گواهینامه TCDC از آکادمی جنگلداری یوننان کشور چین
* قائم مقام سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* رئیس مرکز آموزش عالی جهادسازندگی سیستان و بلوچستان
* رئیس گروه پژوهشی برنامه ریزی، اقتصادکشاورزی و توسعه روستایی
* مدیر جهادسازندگی منطقه ی سیستان و نیکشهر و قصرقند
* رئیس مرکز هماهنگی شوراهای اسلامی روستایی سیستان
* نماینده ی مجری طرح مجتمع کشتارگاهی صنعتی زابل
* دبیر اتاق فکر جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* عضو انجمن توسعه ی روستایی ایران
* رتبه ی یک مشاوره در گروه توسعه ی روستایی سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
* مؤلف سه عنوان کتاب منتشر شده، دو عنوان کتاب در دست تألیف و ده ها مقاله ی علمی

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

۱۲:۲۷۱۱
شهریور


عباس نورزائی

یار غار به کسی می‌گویند که رفیق گرمابه و گلستان باشد، غم دوست او را متألم و شادی‌اش او را مسرور و خوش‌حال کند. خلاصه آن‌چنان یار وفادار و ایثارگر باشد که عقلا و متفکران در مقام مقایسه با برادر، دچار تردید گردند.

غار، مخفی‌گاهی است که فرد برای دیده‌نشدن به آن وارد می‌شود و یار غار، کسی است که محرم اسرار است و از کرده‌ها و ناکرده‌های هم‌یارش آگاه است.

در غارها، پدیده‌های طبیعی هم زیاد به چشم می‌خورد، از جمله‌ی آن‌ها دو «یار غار» طبیعی با عناوین «چکنده» و «چکیده» را می‌توان نام برد.

قطرات آب به آرامی از سقف غار یا دیواره‌های آن می‌چکند، به هنگام چکیدن اندکی از املاح آن در قسمت بالا، رسوب می‌کند.

پس از چکیدن قطرات، در نقطه‌ی برخورد این قطرات، بخش دیگری از املاح رسوب می‌کند و به مرور زمان، این دو رسوب، یکی رو به پایین و دیگری رو به بالا، افزایش حجم می‌دهند و گاه به هم می‌رسند.

چکنده‌ها و چکیده‌ها در فضای اجتماعی نیز وجود داشته و نمودهای زیادی از این عناصر ظهور و بروز می‌یابد. با ورود به احزاب سیاسی، پدیده‌ی «غار سیاسی»، محقق می‌شود و با پیوستن افراد به رهبران این احزاب، مفهوم «یار غار» شکل می‌گیرد.

عباس نورزایی
۱۹:۳۷۰۹
شهریور

عباس نورزائی

امروز خبرهای ناگوار و تکرار هجوم ریزگردها و شن‌های روان به جان و جان‌پناه انسان‌های وفادار و بی‌حامی سیستان را در گفته‌ی یک مقام عالی دولت در رسانه‌ی دولتی مشاهده کردم. تل‌هایی از شن‌های روان که بر بام منزل روستاییان جا خوش کرده بود و صحنه‌ای از اندک سخن نوجوان سیستانی تکیده،  استخوانی و رنگ‌پریده‌ای که سیمایش از درد پنهان جسم و ناگفته‌ها و نادیده‌های زندگی او حکایت داشت.

جالب است فرماندار ویژه‌ی منطقه که خود را اندکی در آن شرایط، جلوی دوربین قرار داده بود، ذره‌ای از درد مردم را در این حالت، ظاهراً ادراک کرد و با بغضی که مانع کلامش شد و نمی‌دانم خطاب به چه‌کس یا کسانی گفت: «این بچه‌ای که این‌جا می‌بینید، ریه‌اش از آهن نیست، مثل بقیه او هم آدم است!».

یادم آمد در مجلس روضه‌ای در نقطه‌ای از جغرافیای ارض، حضور داشتم، سوزناک‌ترین روضه را منبری می‌خواند و در آن جمعیت هیچ اشکی ریخته نشد، با خودم تحلیل می‌کردم که باید این جماعت اول ادراکی از شرایط حادثه داشته باشند، درک یعنی گذاشتن خود به جای دیگری، یعنی نگو درکت می‌کنم. دقیقاً این‌که «احساس سوختن به تماشا نمی‌شود، آتش بگیر  تا بدانی  چه می‌کشم».

مردم سیستان از یک سو، با وفاداری‌شان به نظام، در حال مجازات هستند. از سوی دیگر با بی‌تفاوتی و ظاهرکاری دولت‌مردان روبه‌رو هستند. مردمی که جوانان‌شان مردانه از این دیار دفاع کردند، شهید شدند، در استمرار دین و استقرار آن، نقشی جهانی دارند، امروز در مصائب انسان‌ساخته‌ی طبیعی‌نما، به حال خود رها شده‌اند. هیچ کمکی به سلامت این مردم، طی چندین سال رکود اقتصادی نشد، اصولاً حرف‌درمانی تکنیک امروز مقابله با بحران‌ خشک‌سالی و نامدیریت‌های کنونی است.

گاه طرح لحظه‌ای و مانوری «نذر آب» را اندکی در سیستان به نمایش می‌گذارند و چون باد از منطقه‌ فرار نموده، در بلوچستان نیز نوک می‌زنند، ظاهرکاری می‌کنند و باز نمایش می‌دهند و افواه عمومی را منحرف ساخته، چند دانه ماسک، یک دوربین و چند کاور با لوگوی سازمانی خاص، کمکی است که به مانور آن پرداخته می‌شود. ‌

خدایا! ماندن چقدر دشوار است و در غربت زمین، بی‌یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست‌هامان را بسته و غم در سینه‌مان نشسته است.

کاش یاران انقلابی‌مان زنده بودند، کاش اجازه داشتیم اقدامی انقلابی می‌کردیم و بساط عده‌ای چپاول‌گر و ظاهرکار را که به اسلام و نظام و مردم خیانت می‌کنند، درهم می‌پیچیدیم.

ولی ما از نبودن یاران‌مان رنج نمی‌بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم، ما می‌دانیم که آن‌ها زنده‌اند و ما مرده‌ایم.

- آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران فردا بودند. در وصیت‌نامه‌های‌شان و دُرسخنان‌شان نگران همین آینده بودند:

«خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک باخون اینان خان شوند؟ نکند زمین به تسخیر هواداران نیرنگ در آید!»

عباس نورزایی
۱۸:۱۱۰۸
شهریور


جهادگر شهید مهدی رجب‌بیگی

 

خدایا چرا خون‌مان را می‌ریزند!

جرم‌مان چیست؟ جز حب تو؟

از هابیل تا کنون همواره شهیدمان ساخته‌اند. 

قرن‌ها است که زنجیر بر پای‌مان و شکنجه همراه‌مان است. 

پای‌مان را شکستند تا نرویم.  زبان‌مان را بریدند تا نگوییم، خون‌مان را ریختند تا نباشیم.

 اینان چرا از «انسان» می‌هراسند؟ چرا از ایمان می‌ترسند؟ خدایا تو می‌دانی که زجری است ماندن بدون آنها.  پنداری که تن‌مان سرد شده است، چشم‌مان در سوگ‌شان پر اشک و جای‌شان در نبودشان در «خالی» است. 

هنوز صدای‌شان در گوش‌مان طنین‌افکن است.  چه نیکو آیه‌ی «وحدت» می‌خوانند، چه زیبا سوره‌ی «شهادت» را تفسیر کردند.  چه خوب سرود «ایمان» را زمزمه کردند و چه خوش در آسمان شب «درخشیدند» و چه زود از کنارمان رفتند.  اللهم عون بلایی!

خدایا چه رنج بزرگی!

خدایا :

درد سال‌های سال بر سرمان آواره شد. چه لحظات غم‌باری! یاران‌مان تنهای‌مان گذاشتند. به سوی آسمان پر کشیدند «حر» بودند.  «ابوذر» بودند. یک کلام اصحاب «امام» بودند و به نور مطلق پیوستند. طلوع فجر را بر قله‌ی گیتی نمایان ساختند، اگر چه خود در این راه سوختند. 

خدایا :

تو می‌دانی چه می‌کشیم. پنداری که چون شمع می‌سوزیم و ذوب می‌شویم، آب می‌شویم. ما از مردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد از ما «ایمان» را سر ببرند.  و اگر نسوزیم هم که روشنایی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد.  چه باید کرد؟

از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم، و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند.  هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود.  عجب دردی! چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. 

آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند، در حالی که نگران «فردا» بودند.  خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک با «خون» اینان «خان» شوند؟

نکند «جان‌مایه»ها برای «بی‌مایه‌ها»‌ی دون «سرمایه»‌ی مقام شود.

نکند زمینِ «خون‌رنگ» به تسخیر هواداران «نیرنگ» در آید. 

نکند شهادت آن‌ها پایگاه «دنائت» این‌ها بشود؟

نکند میوه‌ی درخت «فداکاری» اینان را «صاحب ریاکاری» بچیند؟

نکند جنگ یاران‌مان به جنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟

نکند «خونین‌کفنان» در غربت بمیرند تا «خویش‌باوران غرب» کام گیرند؟

 


عباس نورزایی
۱۳:۱۱۰۸
شهریور


عباس نورزائی

 کشوری که امروزه به افغانستان از آن یاد می‌شود، بخشی از دو استان بزرگ ایران یعنی خراسان و سیستان است که با ضعف پادشاهی افشاریان و سپس قاجاریان و دسیسه‌ی انگلیس از اندام تنومند ایران، جدا شد. مردم این کشور همیشه به آریایی بودن خود افتخار نموده و دارای عُلقه‌ی زیادی نسبت به سرزمین اصلی مادری خود یعنی ایران دارند.

با کودتای نورمحمد ترکی و روی کار آمدن کمونیست‌ها و سپس در برهه‌ای سیطره‌ی طالبان، بخش وسیعی از جمعیت افغانستان که از ظلم و جور و نارسایی‌های اقتصادی و اجتماعی آن کشور به تنگ آمده بودند، با مهمان‌نوازی دولت‌مردان جمهوری اسلامی ایران مواجه گردیدند و و مردم نوع‌دوست ایران، به‌رغم تحمل  فشارهای ناشی از جنگ عراق علیه ایران، سال‌های متمادی برای آن‌‌ها مأمن عزت‌مندانه‌ای بودند.

آن‌گاه که دوران مبازرات مردم افغانستان، به آرامشی نسبی رسید، به‌هنگام تصمیم به بازسازی این کشور فتنه‌زده، جمهوری اسلامی ایران براساس رسالت‌های دینی و ارزشی خود در کنفرانس‌های توکیو و برلن برای بازسازی این کشور میلیون‌ها دلار تعهد نمود و پس از آن نیز تا به امروز، همکاری‌های اقتصادی و سیاسی خود را افزایش داده است.

حالا باید مقامات این کشور، آن همه کمک‌های بلاعوض و نوع‌دوستی را در تأمین حقابه‌ی هیرمند و هامون، حق‌گذاری کنند، در مقابل افراد افراطی شهروندان خود با ادله‌ی منطقی، ایستادگی کنند و از آن‌چه توطئه‌گران بین‌المللی از آن به مناقشه‌ی بین دو کشور، تعبیر می‌کنند، بپرهیزند و بستر توافقات جدید و اجرای پروتکل حقوقی و تاریخی فیمابین را مهیا سازند.

برای یادآوری مردم این دو کشور، بخشی از کمک‌های بلاعوض کشورمان به افغانستان را که در مقطع 2002 تا 2009 میلادی صورت گرفته و نقشی حیاتی در توسعه‌ی این کشور داشته است، برمی‌شماریم:


1)  

عباس نورزایی
۲۳:۲۱۰۶
شهریور

عباس نورزائی 

بی‌بی‌سی، بنگاه جریان‌ساز اندیشه‌های استعماری، در همین هفته پس از گفتگوی آقای ظریف، وزیر امورخارجه‌ی کشورمان با برنامه‌ی «اینجا خورشید» و اظهارتش در خصوص حقابه‌ی هیرمند و هامون، بلافاصله دست به‌کار شد تا نقش بریتانیا در آغازگری فلاکت مردم سیستان را در حدود یک قرن قبل تکمیل کند و بار دیگر، به رفتارهای مردم و مسئولین دو کشور، خط و جهتی دیگر دهد.

این بنگاه نفاق‌افکن، در گزارشی مستندگونه با نشان دادن دو اپیزود از سال‌های آبادانی و حال بستر هامون، چنین اشک تمساح می‌ریزد که: «خشک‌آبی و گردوغبار سیستان، دیگر داستانی تکراری شده، درست مثل مریض سرطانی که دکتر جوابش کرده و همه دست روی دست گذاشته‌اند و می‌خواهند روزهای آخر عمرش را به یادش باشند تا زمان وداع نزدیک شود. مرگ سیستان هم با مهاجرت مردم آن رقم می‌خورد، مهاجرتی که شروع شده و مدتها است خانه‌های‌شان خاک گرفته شان را ترک می کنند» و سپس صحنه‌هایی از خشکی هامون، سد کجکی و رودخانه‌ی هیرمند را نشان می‌دهد و به سابقه‌ی مناقشات فیمابین دو کشور اشاره می‌کند و به نقش ناتو و بریتانیا بر توسعه ی سد کجکی می‌پردازد.


عباس نورزایی
۰۹:۲۴۰۶
شهریور

عباس نورزائی

سال‌ها قبل گذرم به تخت جمشید افتاد و جلوتر از آن با تمدن شهرسوخته‌ی سیستان آشنا بودم. هر دو در تراز زمانه‌ی خود، عظمتی جهانی به‌شمار می‌آیند. تمدن فارس در تخت‌جمشید، نزدیک به 2500 سال قبل و تمدن سیستان در شهرسوخته، بیش از دوبرابر آن، فقط به خاطر داشتن شرایط طبیعی خوب آب و هوایی، یا زور و قدرت و شوکت حکومتی ماندگار نشده است.

از عناصر بهشتِ موعود، وجود نهرهای جاری زلال، هوای پاک و نسیم دل‌گشا و به تبع آن وجود انواع میوه‌های بهشتی، سبزه و درختان سایه‌انداز و تلطیف‌کننده‌ی محیط، توصیف شده است. اما مهم‌ترین عنصری که می‌تواند همه‌ی این مواهب را به خود اختصاص دهد، «انسان» با مشخصه‌ای است که دارای «اندیشه‌ای والا» و رفتار و عمل‌کردی منطبق با «معیار» در دوران امتحان و آزمایش بوده است.


عباس نورزایی
۱۹:۱۷۰۴
شهریور

عباس نورزائی

 کانیبالیسم یا هم‌دیگرخواری به پدیده‌ای گفته می‌شود که در آن طیور پَر و گوشت یک‌دیگر را تا حد مرگ می‌کَنَند و می‌تواند خسارات جبران‌ناپذیری به پرورش‌دهنده وارد نماید و متأسفانه هم‌دیگرخواری به سرعت در گله همه‌گیر شده و به عادت تبدیل می‌شود.

امروزه ما درگیر جنگی هستیم که جلوتر به آن «جنگ افکار» گفته می‌شد و در مقابلش «جنگ ابزار» بود. بعدها به تدریج بحث «جنگ نرم» پیش آمد. واقعیت این است که انسان‌ها همان‌طوری عمل می‌کنند که فکر می‌کنند. بنابراین اگر حریف بتواند افکار عمومی را در اختیار بگیرد و مدیریت کند قطعاً می‌تواند رفتار عمومی را نیز مدیریت کند.


عباس نورزایی