فراز هامون

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

فراز هامون

* کارشناس ارشد مدیریت توسعه ی روستایی
* دارای گواهینامه TCDC از آکادمی جنگلداری یوننان کشور چین
* قائم مقام سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* رئیس مرکز آموزش عالی جهادسازندگی سیستان و بلوچستان
* رئیس گروه پژوهشی برنامه ریزی، اقتصادکشاورزی و توسعه روستایی
* مدیر جهادسازندگی منطقه ی سیستان و نیکشهر و قصرقند
* رئیس مرکز هماهنگی شوراهای اسلامی روستایی سیستان
* نماینده ی مجری طرح مجتمع کشتارگاهی صنعتی زابل
* دبیر اتاق فکر جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* عضو انجمن توسعه ی روستایی ایران
* رتبه ی یک مشاوره در گروه توسعه ی روستایی سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
* مؤلف سه عنوان کتاب منتشر شده، دو عنوان کتاب در دست تألیف و ده ها مقاله ی علمی

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

لپه های سابوری/بحران هامون و حواشی مدیریتی آن

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۴۳ ب.ظ

عباس نورزائی

زمستان سال ۱۳۶۲ طوفانی سهمگین از عصر یک روز سرد، شروع به وزیدن کرد، آن شب زوزه های وحشت مرا تا صبح بیدار نگه داشت و دائماً به مردم روستاها و به ویژه تختک ها که در دل دریا جا داشتند و امکانات لازم برای گرم نگهداشتن خود نداشتند، می اندیشیدم.

صبح زود سراغ مزدا ۱۰۰۰ رفتم، با آفتابه مقداری آب جوش داخل رادیاتورش ریختم و استارت زدم، ظاهراً قبل از من، سرما کارش را کرده بود.

چفیه را برداشتم، دور سرم آنچنان که فقط چشمهایم دیده می شد پیچیدم و از خانه بیرون زدم، در هوای سرد و طوفانی، کنار خیابان منتظر ماشین بودم، پشت وانت تویوتایی سوار شدم و خودم را به جهادسازندگی رساندم.

انگار مدیر جهادسازندگی زابل، منتظر من بود، با هم به فرمانداری رفتیم و سپس به تختک گلخانی که چسبیده به گوره ها بود و اقداماتی برای نجات مردمی که در سواحل مرتعی هامون، گیر افتاده و دچار سرمازدگی شده بودند، انجام شد، شرح این واقعه را به یادداشتی دیگر موکول می کنم.

آقای عباس نیکویه، اهل کرج، فرماندار سیستان بود و نیروهای بومی از اینکه یک غیربومی فرماندار است، ناراحت بودند و به روش های مختلف و گاه ایذایی آن را ابراز می کردند.

دهان به دهان می چرخید که: «رفتیم پیش فرماندار و گفتیم که آقا، لپه ی سابوری[۱]، مردم را کشت، به ما گفته خوب به کمیته[۲] میگم، دستگیرش کنند.»

و یا در گفتاری دیگر می گفتند: «رفتیم پیش فرماندار و گفتیم که آقا فکری به حال لپه ی سابوری بکن، گفته دستور میدم بازرگانی، لپه ها را بین مردم توزیع کند.»

طراحان این داستان، می خواستند به مسئولان سطح بالا القاء کنند که اگر مدیران ما بومی نباشند، با خیلی از اصطلاحات بومی آشنا نیستند، تصمیماتی خواهند گرفت که برای مردم مشکل ساز می شود.

پی نوشت:

۱- لپه ی سابوری: موج هامون سابوری

۲- کمیته: یک نهاد انتظامی واکنش سریع که عنوان کاملش«کمیته انقلاب اسلامی» بود و با ژاندارمری و شهربانی، ادغام و از ترکیب آنها «نیروی انتظامی» فعلی تأسیس شد.

۹۸/۰۵/۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس نورزایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی