مالْجَنگی، عنوانی محترمانه برای دزدی طایفهای/حکایت امروز کشورداری ما
عباس نورزائی
قریب ۱۰۰ سال قبل که دسترسی به منابعآبی، محدود به آبهای سطحی و نقاط مشخصی از استان ما بود، دولت مرکزی به جز در مرکز استان، در اغلب شهرستانها، فاقد تشکیلات و نیروی کافی بود.
حاکمیت قلعهها در مناطق مختلف، جاری بود و به اصطلاح به صورت «ملوکالطوایفی» اداره میشد. حاکمان محلی به «سردار» مشهور بودند و در بارگاه خود، مقرراتی خاص داشتند، یک حکومت با قوای مختلف، قاضی، میرشکار، میرزا و غیره، همه فقط از یک جا دستور میگرفتند و نظام طایفهای بر زندگیشان جریان داشت.
بعضی از طوایف به صورت گروهی، به طمع مال دیگران، لشکر و حشر ترتیب میدادند و با برنامهای مشخص که اسمش «مالْجَنگی» بود و هیچ قُبحی نیز نداشت، به مناطق تحت سیطرهی سرداری دیگر، مسلحانه حمله می کردند، بدون قصد کشتار، اموال آنها را به غارت می بردند و این اموال را برای خود، مباح می دانستند و به این دزدی آشکار، نامی دیگر داده بودند.
حکایت امروز کشور عزیز ما و بیتالمال مسلمانان و نگاه جناحهای مختلف سیاسی و تجربهی تسلط دو گروه معروف سیاسی بر کشور، ما را به یاد «مالجنگی» قدیمیها میاندازد.
با برنامهای منظم و مشخص، یارگیری میشود، سهم افراد از منابعی که به غنیمت گرفته خواهد شد، چون مقام، اعتبارات، بلندگوهای رسانهای و ... پیشاپیش رقم میخورد، حملهای تمامعیار صورت میگیرد و وقتی سیطره یافتند، به صغیر و کبیر رحم نمیکنند، گاه به خودشان هم رحم نمیکنند، میآیند و مغولوار، میخورند و میبرند و مثل زالو میمکند ولی مثل زالو سیریپذیر هم نیستند چون آن حیوان، پُر که شد دهانش از بدن میزبان، جدا میشود و به کناری میغلتد. فرق آن بین اصلاحطلبنماها و اصولگرانماها، در این است که اولی، ظاهرنمایی کمتری از دین نسبت به دومی دارد.
طیف وسیعی از مردم هم نظارهگر هستند، ناگزیرند با این و یا آن، همراه شوند و به امید فرارسیدن روزی بهتر در زندگی، آنها را همراهی میکنند، اما مردم رونقی در زندگی خود نمیبینند.
نگاهی به ماهیت نظامشان میکنند، نظامی الهی، مردمی، با کمترین غل و غش دارند. نگاهی به ماهیت منابع کشورشان میکنند، به وضوح روشن است که از این حیث نیز میتوانند «استقلال» داشته باشند، نگاهی به ماهیت وجودی دشمنشان می کنند، آشکار است که در میادین بسیار سختتر از امروز از او بردهاند و اینک نیز میتوانند چنین کنند.
اما مردم ما بصیرت دارند، وسط معرکهی جنگ اقتصادیِ دشمن، مجبورند چشم بر مالجنگیهای عدهای بیرحم بربندند تا تمامیت کشور حفظ شود. مجبورند در نارساییهای اقتصادی بهوجود آمده به وسیلهی آنانی که سگ هار را رها کرده و سنگ را بستهاند، چون بزرگامامشان، سر در چاه کنند و بگریند، شرایطی را تحمل کنند که چون خار در چشم و استخوان در گلو باشد.
مطمئن باشید این فتنه، در مقابل نظامی که مقدس است و به نیکیها میاندیشد، نمیتواند دوام یابد و این مقطع سخت خصوصاً برای اقشار کم درآمد جامعه، خواهد گذشت و کشور رو به رونق خواهد رفت و سیاهی به ذغال خواهد ماند.