فراز هامون

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

فراز هامون

* کارشناس ارشد مدیریت توسعه ی روستایی
* دارای گواهینامه TCDC از آکادمی جنگلداری یوننان کشور چین
* قائم مقام سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* رئیس مرکز آموزش عالی جهادسازندگی سیستان و بلوچستان
* رئیس گروه پژوهشی برنامه ریزی، اقتصادکشاورزی و توسعه روستایی
* مدیر جهادسازندگی منطقه ی سیستان و نیکشهر و قصرقند
* رئیس مرکز هماهنگی شوراهای اسلامی روستایی سیستان
* نماینده ی مجری طرح مجتمع کشتارگاهی صنعتی زابل
* دبیر اتاق فکر جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* عضو انجمن توسعه ی روستایی ایران
* رتبه ی یک مشاوره در گروه توسعه ی روستایی سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
* مؤلف سه عنوان کتاب منتشر شده، دو عنوان کتاب در دست تألیف و ده ها مقاله ی علمی

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

عباس نورزائی

سوژه‌ای که برای امروز انتخاب کرده‌ام، بیش‌تر جنبه‌ی نوستالژیک دارد. بزرگ‌ترها بعضاً برای‌شان یادآوری خاطره است، کوچک‌ترها هم با شکلی از نحوه‌ی زندگی و سرگرمی‌های جوانان قدیمی‌تر آشنا می‌شوند، بنابراین فکر می‌کنم، همه‌ی افراد تمایل به خواندن‌اش دارند.

برای سنجش میزان آب عبوری از یک مقطع از کانال‌ها و رودخانه‌های بزرگ به صورت لحظه‌ای(دبی)، از گهواره‌ی تلفریک استفاده می‌شود. این سازه عبارت است از یک سیم بُکسل قوی که بر روی آن یک محفظه‌ی گهواره‌مانند نصب است که با قرقره روی سیم‌بُکسل، حرکت می‌کند و از دو طرف کانال یا رودخانه، به محکمی بتون شده و تثبیت است.

تقریباً در راستای روستای خواجه‌احمد شهرستان زهک، حدود ورودی مجتمع  تحقیقاتی و تفریحی چاه‌نیمه، روی رودخانه‌ی سیستان، توسط سازمان آبیاری زابل هم‌زمان با احداث سدهای کُهَک و زهک، یکی از این گهواره‌ها یا به اصطلاح‌ پل‌ها نصب شده است، یکی بر روی رود طاهری و یکی نیز بر روی رودشهر در نزدیکی روستای زهک.

دانش‌آموزانی که از خواجه‌احمد و روستاهای اطراف تا دهنو‌نارویی برای مدرسه به زهک می‌آمدند و حتی بعضی از مردم، به دلیل نبود جاده و مزاحمت‌های بین راه توسط صاحبان مزارع، خود را به این طرف رودخانه می‌رساندند که دشتی شنی و بدون کشت و بدون‌معارض داشت.


برای عبور از رودخانه، معمولاً از قسمت‌هایی که عرض بیش‌تری داشت و آب پخش شده و در نتیجه عمق کم‌تری داشت، استفاده می‌کردند. شلوارها را در می‌آوردند، مثل عمامه به سر می‌بستند و وسایل را نیز بر روی آن می‌گذاشتند و به آب می‌زدند، گاهی تا زانو، گاهی تا سینه و تا گردن، زیر آب می‌رفتند و نهایتاً عبور می‌کردند.

زمستان‌ها که آب خیلی سرد بود و گاه استخوان می‌ترکاند، هم‌چنین در ایامی که رودخانه، سیلابی بود، نمی‌شد به آب زد، در نتیجه از این گهواره برای عبور استفاده می‌کردند، البته گاهی هم از پل شناورِ ساخته‌شده به نام «سَلّ» استفاده می‌شد که برای ساختن‌اش تعدادی بشکه‌ی 220 لیتری را کنار هم به محکمی با طنابی که از برگ خرما درست شده بود به نام «چیلَک»، می‌بستند و عابرین روی آن نشسته و به وسیله‌ی یک نفر با چوبی بلند به نام «پَأچُو» رانده می‌شد.

این گهواره‌ی تلفریک را مردم، به دلیل تشابه‌اش به تاب، «گازَک» می‌گفتند. مثل کابین تله‌کابین از دو طرف جای‌گاهی برای نشستن داشت، به‌طور متعادل می‌نشستند، وقتی قفلش آزاد می‌شد، چند متری را می‌رفتند و بعد با دست، اندکی جلوتر از بُکسل را گرفته، خود را به‌پیش می‌راندند و نهایتاً عبور می‌کردند. گاهی دست افراد زیر قرقره می‌رفت، گاهی هم سیم، زدگی داشت، وارد بافت دست می‌شد و جراحاتی به استفاده‌کنندگان وارد می‌کرد، گاهی هم فردی از بالای این گهواره، داخل رودخانه سقوط می‌کرد. به هرحال، هرکه طوطی خواهد، جور هندوستان کشد.

اما دو تا از این گهواره‌ها بر روی کانال بتنی رودخانه‌ی شهر و طاهری در روستای زهک قرار داشت. این‌جا محل بازی بچه‌ها و آب‌بازان حرفه‌ای زهک بود، با استفاده از گازَک و ارتفاعی که داشت، وسط رودخانه‌ می‌رفتند و از آن‌جا داخل آب، شیرجه می‌زدند. یک شیرجه‌ی معمولی که دو دست را جلوی صورت به حالت دراز می‌گرفتند و با بدن کشیده وارد آب می شدند و نوعی دیگر که به آن «قْلَأکَنْگی» می‌گفتند و آن حالتی بود که بلافاصله پس از پرش از گازَک، بدن را خم می‌کردند و با یک برگردان و جفت پا وارد آب می‌شدند. عده‌ای در این کار، حرفه‌ای شده بودند و تعدادی از افراد هم تماشاگر بودند.

در قسمتی دیگر از رودخانه‌ی زهک، دیواره‌ی رودخانه، رس قرمزرنگ صابونی داشت، اندکی از شیب آنرا تراشیده، روی آن آب می‌ریختن و روی آن مثل سُرسُره‌های آبی، لیز می‌خوردند و داخل آب می‌افتادند، این عمل را اصطلاحاً «کولَخْشَک» می‌گفتند که بچه‌های کم سن از آن لذت بیش‌تری می‌بردند.

هیچ نوجوانی در آن مقطع زمانی در زهک وجود نداشت که عرض حدوداً 100 متری رودخانه را پشت سدزهک، نتواند شنا کند و به آن سوی آن نرود. تا جایی که یادم می‌آید، کولَخْشَک، قْلَأکَنْگی، قْرومَّشْک‌اَو، نیمَلَکْ‌بازی، مسابقه‌ی نفس، تَرتَریکَه خُشکْ‌تَریکَه، کُدُشْ‌کُدُش، سوتِ‌گِلی، درست کردن اُشْتُرَک با گِل، خُسو، کَبَدّی، گُلِ‌گُل، سَه‌مَه‌گُل، بازی‌های شنی، اَشْنِه‌سَگی، اَشْنِه‌پُتّوکی، اَشْنِه‌خانومی، اَشْنِه‌مردینَگی، اَشنِه‌بَه‌پَشت، قَدّی‌کَردَاْ، شولْ‌کَشیدَاْ، عبور دادن یک کلوخ خشک از رودخانه و با یک دست شنا کردن، ماهی‌گیری با چنگه‌ی تک‌شاخه‌ای، ماهی‌گیری با وَرْزَاْنَک(چنگه‌ی چهارشاخ)، ماهی‌گیری با بوک(توراسکله‌ سرخود)، ماهی‌گیری با تور کششی چیلَکی، ماهی‌گیری با شلوارزابلی، از بازی‌های کودکانه‌ی آن دوران بود که در سواحل شنی رودخانه، جریان داشت و فراوان بازی‌های دیگری که باید این دانش غنی بومیان سیستان را محققین جوان ما تدوین و مستند کنند.

آیا این‌ها سوژه‌هایی برای تدوین ده‌ها برنامه‌ی «سیتک روستا» نیست؟

دیروز دمای زهک، حدود 50 درجه بود، به برادرم گفتم، چرا تنی به آب نمی‌زنید؟ گفت:

«هرسال، دریغ از پارسال».

۹۷/۰۳/۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس نورزایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی