فراز هامون

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

فراز هامون

* کارشناس ارشد مدیریت توسعه ی روستایی
* دارای گواهینامه TCDC از آکادمی جنگلداری یوننان کشور چین
* قائم مقام سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* رئیس مرکز آموزش عالی جهادسازندگی سیستان و بلوچستان
* رئیس گروه پژوهشی برنامه ریزی، اقتصادکشاورزی و توسعه روستایی
* مدیر جهادسازندگی منطقه ی سیستان و نیکشهر و قصرقند
* رئیس مرکز هماهنگی شوراهای اسلامی روستایی سیستان
* نماینده ی مجری طرح مجتمع کشتارگاهی صنعتی زابل
* دبیر اتاق فکر جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* عضو انجمن توسعه ی روستایی ایران
* رتبه ی یک مشاوره در گروه توسعه ی روستایی سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
* مؤلف سه عنوان کتاب منتشر شده، دو عنوان کتاب در دست تألیف و ده ها مقاله ی علمی

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

پژوهشی از عباس نورزائی، کارشناس ارشد توسعه روستایی

 

تقسیم جمعیت یک جامعه به دو یا چند لایه‌ی تقریباً متجانس بر حسب شمار کیفیت‌های مطلوبی است که این افراد مشترکاً دارند. نظام قشربندی، افراد را با توجه به امتیازات‌شان رتبه‌بندی می‌کند و آن‌ها را در آن طبقه‌ی اجتماعی که با این امتیازات متناسب است، جای می‌دهد. بر این اساس، سه عامل ثروت، قدرت و منزلت، در قشربندی اجتماعی روستاها نقش اساسی دارند.

-         قشربندی اقتصادی که بر مبنای شغل و درآمد یا به تعبیری دیگر، میزان ثروت افراد است.

-         قشربندی مبتنی بر قدرت که مربوط به نوع رابطه‌ی شخص با افراد دیگر است.

-         قشربندی حیثیتی که مبتنی است بر احترام و اعتباری که شخص در چشم دیگران دارد یا به تعبیری بر مبنای پایگاه یا منزلت اجتماعی فرد، تقسیم بندی می شود.

با این توصیف، به بررسی قشربندی اجتماعی در روستاهای سیستان می‌پردازیم.

 قشربندی اجتماعی مبتنی بر ثروت:

در روستاهای سیستان، اکثریت افراد از طریق بهره‌برداری از زمین و دام، روزگار می‌گذرانند بنابر این قبل از هر چیز زمین، موجب اهمیت و اعتبار فرد بوده است. البته صرفاً مالک زمین بودن، مطرح نیست بلکه مقدار و اندازه‌ی زمین و همچنین تعداد دام نیز حائز اهمیت می‌باشد، به همین دلیل، قشرهای اجتماعی، به عمده مالکین، مالکین متوسط، خرده مالکین، خوش‌نشینان(افراد فاقد زمین) دسته‌بندی می‌شوند.

 به همین قیاس داشتن تعداد دام در اندازه‌های مختلف نیز نوعی دیگر از قشربندی اجتماعی را رقم می‌زند، دامداران عمده، دامداران متوسط، دامداران خرد، فاقدین دام(چوپانان).

قشربندی اجتماعی مبتنی بر ثروت، قبل از اصلاحات ارضی اول در سیستان:

به طور کلی طی دو قرن اخیر، در سیستان سه بار اصلاحات ارضی صورت گرفته است. یک بار در سال 1311 توسط رضاشاه پهلوی، یک بار در سال 1342 توسط محمدرضاشاه پهلوی و برای سومین بار در جمهوری اسلامی. 

در عهد قاجاریه، از نظر تقسیمات کشوری، منطقه‌ی سیستان و قاینات، بالاتفاق، یک ایالت از ایران را شامل می‌شدند، والی یا استاندار با عنوان «امیرقاین»، نزد مردم شناخته می‌شد، بنابراین زمینهای منطقهی سیستان، عمدتاً خالصه و در اختیار دولت قرار گرفت، اما دولت این زمین‌ها را در تیول میرعلم‌خان خزیمه، امیر قاین درآورد. ایشان همه‌ی زمین‌ها را به سردارها و خوانین محلی به اجاره می‌داد و به سردارانی که هر کدام محدوده‌ی سرزمینی خاصی را اجاره می‌کردند، اصطلاحاً مستأجر می‌گفتند.

در این زمان، شیوهی خاصی برای بهرهبرداری از زمین وجود داشت. سازمان تولید زراعی، از یک نظامی برخوردار بود که در نقاط دیگر کشور عموماً به آن «بُنِه» گفته میشد و لفظ مشابه آن در سیستان، «پاگو» نام داشت.

این تشکل از شش نفر رعیت تشکیل میشد که بر روی زمین خوانین، بدون داشتن مالکیت اشتغال داشتند، البته «حق نسق» برای آن‌ها محفوظ بود، یکی از این افراد، که مدیریت سایرین را بهعهده داشت و خود نیز از رعایا بود، «سالار» نامیده میشد و یک نفر معاون داشت و بقیه نیز که به انتخاب سالار و معمولاً از بین آشنایان و اعضای خانوادهی او انتخاب میشدند، به او در کاشت، داشت و برداشت محصول و انجام بیگاریها، کمک میکردند. 

بنابر این در این دوره، صرفاً عمده‌مالکان، مالک زمین بودند و اقشاری چون مالکان متوسط و خرده‌مالک وجود نداشت. در این عهد، قشربندی اجتماعی شامل اقشار ذیل بوده است:

1- دولت، به عنوان بزرگ‌ترین مالک

2- امیرقاین به عنوان نماینده‌ی دولت در پهنه‌ی‌سرزمینی سیستان

3- سرداران و خوانین، به عنوان مستأجرین زمین‌های بزرگ

4- رعایای سازماندهی شده در قالب نظام سنتی تولید(پاگو) که به اصطلاح، رعایای      صاحب نسق نامیده می‌شدند.

5- قشری از روستاییان که به خوش‌نشینان معروف بودند و شامل دو گروه‌عمده‌ی اجتماعی می‌شده است، یک گروه صاحبان حرف و صنایع و گروهی دیگر که به کار کشاورزی اشتغال داشته‌اند، ولی فاقد نسق زراعی بودند.

 

نمودار شماره‌ی 1- هرم سلسله مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر ثروت در سیستان قبل از اصلاحات ارضی اول

 

قشربندی اجتماعی مبتنی بر ثروت، قبل از اصلاحات ارضی دوم در سیستان:

در سال 1311 در زمان رضاشاه پهلوی، در مورد زمینهای سیستان، برنامهای بدین نحو اجرا شد: «به هر رعیت صاحب نسق، یک سهم زمین یعنی چهار هکتار و به هر کدخدا و میراب، دو سهم و به سرداران و خوانین، بین دو تا صد و بیست سهم و به شاهزادهگان، چهارصد و هشتاد سهم زمین به صورت اجاره داده شد.

در سال 1316 زمینهای مذکور از حالت اجاره در آمد و برای همیشه به سردارها و خوانین واگذار شد. این امر موجب پیدایش بزرگ‌مالکی در سیستان گردید.

با توجه به این نوع توزیع زمین و دگرگونی در مالکیت اراضی، مالکین زمین، به سه دسته تقسیم شدند:

دسته‌ی اول: عمده مالکان، که همان شاه‌زادگان بودند، چهارصد و هشتاد سهم معادل 1920 هکتار

دسته‌ی دوم: مالکان متوسط، سرداران و خوانین، از دو تا یکصد و بیست سهم معادل 48 هکتار

دسته‌ی سوم: خرده مالکان، رعایایی که صاحب نسق بوده‌اند و حالا با گرفتن یک سهم زمین، یعنی سطحی معادل چهار هکتار، تحرک اجتماعی یافته و عنوان «زارع» گرفته‌اند.

 البته هم‌چنان قشری با عنوان رعیت در خدمت شاه‌زادگان و سرداران و خوانین که عمده مالک و مالک متوسط بودند، باقی ماندند و به کار بر روی زمین اینان، می‌پرداختند. در این دوره، به جز تعدادی از رعایای صاحب نسق که ارتقاء پایگاه اجتماعی یافتند، در سلسله مراتب دیگر اقشار، تغییری حادث نگردید.

با توجه به آنچه گفته شد، هرم سلسله‌مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر ثروت در این دوره‌ی تاریخی در سیستان، به شرح نمودار شماره‌ی (2) می‌باشد.

 

نمودار شماره‌ی 2- هرم سلسله مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر ثروت در سیستان قبل از اصلاحات ارضی دوم

 

قشربندی اجتماعی مبتنی بر ثروت، بعد از اصلاحات ارضی دوم در سیستان:

با اجرای قانون «اصلاحات ارضی» در سال 1342، تقریباً شصت درصد دیگر زمین‌های تقسیم نشده نیز بر زمینهای خوانین افزوده شد، تقلب در اجرای اصلاحات ارضی شاه با توجه به ماهیت رژیم، به حد وفور صورت گرفت، مثلاً یکی از ضوابط آن اصلاحات، این بوده است که چنان‌چه قریهای خالی از سکنه باشد، بهنام کسی ثبت نمیشود، از همین ضابطه مالکین استفاده نموده، عدهای را از شهر به قریه برده و بهعنوان ساکنین قریه قلم‌داد نمودند تا زمینهای قریه بهنام خودشان ثبت شود.

در روستاهایی که زمینهای کمی بهنام افراد عادی ثبت میشد، خوانین با فشار و تهدید باعث میشدند تا کشاورزان از روستاها کوچ کنند و بعد از رفتن آن‌ها، خوانین با مراجعه به دفاتر اصلاحات ارضی عنوان میکردند که کشاورزانی که رفتهاند مایل به کار کشاورزی نیستند و یا از کار کشاورزی استعفا دادهاند و با این حیلهها، زمینهای مردم را به نام خودشان ثبت کردند.

بنابر این پس از اصلاحات ارضی، دیگر از مستأجر خبری نیست، بخش عمده‌ای از اراضی سیستان به افراد ساکن در سیستان، واگذار شد، اما هم‌چنان بزرگ‌مالکی به بهانه‌های مختلف تا حدودی ادامه یافت، ولی تغییری در قشربندی اجتماعی حاصل نگردید.

قشربندی اجتماعی مبتنی بر ثروت، بعد از اصلاحات ارضی سوم(پس از پیروزی انقلاب اسلامی) در سیستان:

با پیروزی انقلاب اسلامی، قانون واگذاری و احیاء اراضی در حکومت جمهوری اسلامی ایران، اجرا شد و بخشی از زمین‌های مالکان بزرگ، به دهقانان و کشته‌گران واگذار شد، بنابر این قشر عمده‌مالک به کلی از عِداد قشربندی اجتماعی، خارج گردید و سلسله مراتب قشربندی اجتماعی، در رأس، مالکین متوسط، زارعین خرده‌پا، دهقانان و خوش‌نشینان را شامل می‌شد.

نمودار شماره‌ی 3- هرم سلسله مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر ثروت در روستاهای سیستان بعد از انقلاب اسلامی

 

قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت:

گرچه مؤلفه‌ی قدرت، با ثروت رابطه‌ی تنگاتنگی داشته و دارد، اما در عناوین، اندکی سلسله‌مراتب قشربندی مبتنی بر قدرت، متفاوت است.

روابط قدرت در سیستان، تابعی از میزان زمین و احشام هر کدام از سرداران محلی بوده است. اما در حکومت‌های محلی که به صورت ملوک‌الطوایفی حاکمیت داشته‌اند، افراد دیوانی دارای قدرت سیاسی و اداری و حتی نظمیه‌ای بوده‌اند و در بین رعایا نیز افرادی که سرگروه نظام تولید سنتی بوده‌اند، صادر کننده‌ی اوامر و در نتیجه، صاحب میزانی از قدرت به حساب می‌آمده‌اند.

با توجه به تابعیت قدرت از ثروت، این نوع قشربندی اجتماعی نیز از نظر دسته‌بندی تا حدودی مشابه قشربندی اجتماعی بر مبنای ثروت است، اما با اندکی تغییر در عناوین.

قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت قبل از اصلاحات ارضی اول در سیستان:

امیر قاین، به عنوان تیول‌دار و نماینده‌ی دولت، در رأس هرم قدرت قرار داشته است، پس از آن سرداران محلی، هر کدام در حیطه‌ی حاکمیت و سرزمینی که در اجاره داشته است، کدخدایان، افرادی که توسط سرداران انتخاب و امور اجرایی بخشی از حوزه‌ی اقتدار حاکم که عمدتاً حوزه‌ی یک روستا و در مواردی دو یا چند آبادی را در برداشت، در اختیار داشته است. هر کدخدا فردی را به مباشرت برای رتق و فتق امور و معاونت اختیار می‌کرد که به او پاکار یا مباشر گفته می‌شد.

در سازمان تولید سنتی کشاورزی که در ایران، به آن بُنِه و در سیستان پاگاو یا پاگو می‌گفتند، تعداد شش نفر رعیت صاحب نسق مشغول به کار بودند که تصمیمات مالک یا حاکم را از طریق کدخدایان دریافت و به رتق و فتق امور و انجام عملیات کاشت، داشت و برداشت در زمینهای کشاورزی مشغول بودند.

در هر پاگو یک نفر ریاست آن را به عهده‌داشت که به آن سالار گفته می‌شد و در سطوح پایین‌تر رعایای صاحب نسق و در پایین‌ترین سطح، رعایای بدون زمین و صاحبان حرف و صنایع قرار داشتند که به این دو قشر آخری، اصلاحاً آفتاب‌نشین یا خوش‌نشین می گفتند.

بنابر این هرم سلسله‌مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت، قبل از اصلاحات ارضی اول، در نمودار شماره‌ی (4) نمایش داده شده است.

نمودار شماره‌ی 4- هرم سلسله مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت قبل از اصلاحات ارضی دوم در سیستان

 

 قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت بعد از اصلاحات ارضی اول و دوم در سیستان:

با اجرای اصلاحات ارضی اول توسط رضاشاه پهلوی و دادن زمین‌ها به صورت اجاره‌ی مستقیم به خود ساکنین در سیستان و رعایا، عملاً زمین‌ها از تیول امیر قاین درآمد و شکل قدرت، به گونه‌ای شد که  قدرت سرداران محلی افزایش یافت. سرداران در رأس قدرت قرار گرفتند، بعد کدخدایان و میرآب‌ها، سپس پاکار، سالار، رعایای صاحب نسق، رعایای فاقد زمین و صاحبان حرف و صنایع.

با اجرای اصلاحات دوم در سیستان در سال 1342 نیز این نظام قدرت، ادامه یافت و تغییری در کلیات آن حادث نگردید. این سلسله مراتب در نمودار شماره‌ی (5) نشان داده شده است.

 

نمودار شماره‌ی 5- هرم سلسله مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت بعد از اصلاحات ارضی اول و دوم در سیستان

 

قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت بعد از اصلاحات ارضی سوم(جمهوری اسلامی) در سیستان:

با پیروزی انقلاب اسلامی، گرچه به دلیل اجرای دو بار اصلاحات ارضی در رژیم پهلوی، تغییرات اندکی در مناسبات زمین‌داری لازم بود انجام بگیرد، اما به شدت از قدرت سرداران و خوانین کاسته شد به گونه‌ای که این افراد، از رأس هرم قدرت روستاها، پایین کشیده شدند.

پسوند خان، بر نام افراد، نشانهای بوده است که بعضاً بدون این‌که حتی در طبقهی خوانین قرار داشته باشد، این پسوند بر روی نام او نهاده می‌شد، به این افراد، اصطلاحاً «خان اسمی» گفته میشد یعنی به صورت نسبی و ذاتی، خان نبودهاند.

با پیروزی انقلاب و تبلیغات و جوی که علیه خوانین بود، همهی خوانین بلا‎‎استثناء دچار وحشت شده بودند و سرنوشت مبهمی را برای خود تصور میکردند. در این میان افرادی که خان اسمی بودند نیز از ذکر و بیان نام خود وحشت داشتند.

برای پی بردن به شدت ترس خوانین و دلیل فروپاشی نظام قدرت آن‌ها، بخشی از خاطرات نگارنده در جهادسازندگی سیستان، را بد نیست مرور نمائیم:

«برای تشکیل شورا به روستای خواجهاحمد که یکی از روستاهای خان‌نشین بود، رفته بودیم. هر کس وارد مسجد میشد، یک نفر از هم‌کاران ما، اسم او را در لیست حاضرین ثبت میکرد و بعد او در مسجد برای شرکت در برنامههای بعدی مینشست.

داخل مسجد و در جمع مردم بودم و متوجه شدم که هم‌کارمان، حاج‌ملک خسروی، با یک نفر کلنجار میرود. بدان‌جا رفتم و موضوع را سئوال کردم. هم‌کارم گفت: «این آقا میگوید: «اسمم سیاه است» به او میگویم: «چنین اسمی وجود ندارد اگر عرفاً تو را سیاه صدا میزنند، این‌جا ما اسمی را میخواهیم که در شناسنامهات نوشته شده و او مقاومت میکند و نمیگوید».

 آن مرد وقتی دید که من و هم‌کارم به این موضوع حساس شدهایم، ترسیده بود و خیال میکرد اگر اسم اصلیاش را که «سیاهخان» بود بگوید، شاید او را دستگیر کنند و یا اذیت نمایند، بنابر این از گفتن آن ابا داشت و فقط میگفت من سیاه هستم و خان نیستم.

با همین مضمون شنیدم، در روستای جهانگیر، محمد عالی، مأمور اداره‌ی جنگل‌بانی، در جمع کارگرانی که در طرح‌های جنگل‌کاری کار می‌کرده‌اند به هنگام پرداخت دست‌مزد، از روی کارت کارگری، اسامی کارگران را صدا می‌زده، وقتی به اسم یکی از خوانین به نام تورخان رسیده و بلند او را صدا می‌زند، او علی‌رغم این‌که در جمع حضور داشته، جواب نمی‌دهد و نهایتاً وقتی به او گفته می‌شود که چرا جواب نمی‌دهید؟ می‌گوید: «گم کن اسمش را نگیر» بگو تور، نه تورخان.

حتی یکی از خوانین که «غلام‌حیدرخان» نام داشته، در بین جمعی که برای یکی از مراسم انقلابی حضور داشتهاند، او را با نام خان بلند صدا زدهاند، گفته است: «گم کن نامش را نبر».

داستان‌های واقعی ذکر شده، نشان از فضایی دارد که با پیروزی انقلاب و اشاعهی خصوصیت «ظلم ستیزی» انقلاب، امر را برای بعضی مشتبه ساخته بود که شاید به صرف داشتن اسمی ظاهری، با آنها برخورد میشود و حال آن که حتی از خاندان پهلوی، امرای ارتش و خوانین، کسانی بودند که به مردم ظلمی روا نداشته، قتلی مرتکب نشده، اموالی را غصب ننموده بودند، مورد عطوفت نظام جمهوری اسلامی و مردم انقلابی قرار گرفتند.

البته هم در بین وابستگان به خاندان پهلوی، حتی بستگان درجه‌ی یک آن‌ها و هم در بین خوانین سیستان، افراد کثیری وجود داشتند که صرفنظر از اینکه با عنوان خان، خوانده میشدند، اما مردمی بودند و به ارزشهای دینی، به صورت واقعی نهفرمایشی و نمایشی، پایبند بودند و باید حساب این گونه از افراد با ظالمان و ستمگران جدا شود که همین‌طور نیز شد.

یکی از شعارهای جهادگران جهادسازندگی برای‌ مبارزه با این دسته از ظالمان، برگرفته از این سخن امام علی(ع) بود که:

«کونوا للظالمین خصماً و للمظلومین عوناً، دشمن ظالم و یار مظلوم باشید».»

با این وصف، نظام قدرت سرداران در روستاها فروپاشید و دچار تحولی بنیادین گشت، شوراهای اسلامی، روحانیون، فرماندهان پایگاه‌های بسیج و دهیاران، قدرت یافتند.

نهاد جهادسازندگی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، هیأت‌های هفت نفره‌ی واگذاری زمین، به تبیین جایگاه قانونی شوراهای اسلامی در روستاها پرداختند و موجبات تشکیل، استقرار و تثبیت این نهاد مدیریتی را در روستا فراهم نمودند.

برابر قانون، عامل اجرا کننده‌ی تصمیمات شوراهای اسلامی روستایی، با پیشنهاد شورا و حکم استاندار، فردی با عنوان دهیار است که به مثابه یک شهردار در شهر، عمل می‌کند.

یک رده‌ی قدرتی دیگر نیز در روستاها، فردی است که مهم‌ترین عامل حیات کشاورزی به وسیله‌ی او توزیع و مدیریت می‌شود، آبیار که در سیستان به آن، میرآب گفته می‌شود و در رده‌های بعدی قدرت در روستا، خود کشاورزان، صرف نظر از میزان زمین و درآمد قرار دارند.

نمودار شماره‌ (6)، سلسله مراتب قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت بعد از انقلاب اسلامی در روستاهای سیستان را نشان می‌دهد.

نمودار شماره‌ی 6- هرم سلسله مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت بعد از انقلاب اسلامی در روستاهای سیستان

 

قشربندی اجتماعی مبتنی بر منزلت:

شأن،‌ به معنی منزلت و مرتبت اجتماعی و فردی هر انسانی است، اعتبار اجتماعی یعنی جایگاهی که جامعه برای یک فرد در بین لایه‌های مختلف اجتماع، قائل است.

منزلت اجتماعی، در روستاها، ممکن است به اعتبار داشتن زمین، زور و قدرت، نفوذ معنوی و مذهبی، سمت قانونی به وجود آید. بنابر این قشربندی اجتماعی از این نگاه، ممکن است، مشابهاتی با دو مقوله‌ی قبل داشته باشد، اما همه‌ی آن‌ها نیست و از این نگاه، دارای سلسله مراتب خاص خودش می‌باشد.

به منظور جلوگیری از اطاله‌ی این مقوله، آخرین وضعیت قشربندی اجتماعی مبتنی بر منزلت در روستاهای منطقه‌ی‌ سیستان را بررسی می‌نماییم

با پیروزی انقلاب اسلامی، ارزش‌های جدیدی، عمدتاً بر پایه‌ی دین‌مداری، جای خود را به ارزش‌های نظام سلطنتی سپرد، ملاک‌های منزلت از زور و ثروت به سمت ملاک‌های فرهنگی، دینی سوق یافت و بر این اساس در بدو پیروزی انقلاب، بدواً سادات و روحانیون، انقلابیون(جهادگران جهادسازندگی، پاسداران انقلاب اسلامی و بسیجیان)، رزمندگان جبهه‌ها، خانواده‌های شهدا و جانبازان و آزادگان، در بین مردم روستایی، از شأن و منزلت خاصی برخودار شدند.

با تأکیدات نظام جمهوری اسلامی بر لزوم مشارکت مردم در حفاظت از مرزها و مقابله با معاندین نظام، سران طوایف و اقوام در سیستان نیز مثل سایر نقاط استان سیستان و بلوچستان، بعد از دو دهه، انزوای نسبی و پالایش، منزلتی یافتند. این بار اغلب سران فاسد و ظالم طوایف، جای خود را عموماً به افرادی تحصیل‌کرده و مقبول مردمان طوایف دادند.

در حال حاضر سران طوایف، افرادی هستند که با ارزش‌های حال جامعه، انطباق یافته‌اند و خود بعضاً یکی از همان دسته‌‌ی صاحب منزلتی هستند که فوقاً به آن اشاره شد، در مجامع و محافل عمومی، حساس و رسمی، در کنار نهادهای رسمی، دعوت می‌شوند، تعدادی از آن‌ها سازمان نظامی از بسیج گرفته‌اند و عملاً جزئی از تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب می‌شوند.

اعضای شوراهای اسلامی روستاها و دهیاران نیز که به موجب قوانین مربوطه، انتخاب می‌شوند، از منزلتی مضاعف برخوردار گردیده‌اند. عامه‌ی ‌کشاورزان و روستاییان ساکن در روستاها، بسته به میزان دارا بودن ارزش‌های دینی و مذهبی، در جایگاه‌های بعدی قرار گرفته‌اند.

نمودار شماره‌ی (7)، وضع سلسله‌مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر منزلت را در روستاهای سیستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نشان می‌دهد.

 

نمودار شماره‌ی 7- هرم سلسله مراتبی قشربندی اجتماعی مبتنی بر قدرت بعد از انقلاب اسلامی در روستاهای سیستان

 

پی‌نوشت‌ها:

 1- علاوه بر فعالیتهای کشاورزی، کارهایی از قبیل هیزمکشی برای خانه‎‎ی خوانین، ساختن قصر(ارگ) و ساختمان برای خان، کدخدا یا عواملی از این قبیل، انجام سهم کارهایی که به موجب تقسیم کار به عهدهی کدخداها بود، به عهدهی اعضای پاگو گذاشته میشد که اصطلاحاً به این نوع کارها، «بیگاری» گفته می‌شود، می‌توان گفت انجام کارهایی غیر از وظیفه‌ی اصلی کشاورزی یک دهقان 


۹۵/۰۵/۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس نورزایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی