عباس نورزائی
گاه در منطقهای به صورت نقطهای حادثهای رخ میدهد، همهی سیستمهای اقتصادی، اجتماعی و طبیعی به صورت عادی کار خود را انجام میهند، در این حالت عوامل و امکانات موجود در خود منطقه به مقابله برمیخیزند و آن حادثه را به سامان میرسانند.
گاهی نیز آشفتگی در مؤلفههای اجتماعی- اقتصادی و زیستمحیطیِ یک جامعهی آسیبدیده، پدید میآید که از توان پذیرش جامعهی آسیبدیده بالاتر است که اصطلاحاً به آن «بحران» گفته میشود.
اما اگر پدیدهای موجب آشفتگی در مجموعهی فرآیند اجتماعی و روابط اجتماعی شد و برای برطرف کردن آن، فرد یا گروهی کوچک کافی نبود، کل یا بخش عظیمی از سیستم اجتماعی را درگیر میکند، تعداد افراد آسیب بیننده بسیار زیاد است و ادامهی فعالیت جاری جامعه با مشکل روبهرو میشود و نیازمند مداخلهی بیرونی است، در این صورت دیگر به آن یک «حادثه» یا «بحران» گفته نمیشود بلکه به این شرایط، یک «فاجعه» اطلاق میشود و در تعاریف پدافندغیرعامل، فاز دیگری از اقدامات را برای مدیران بحران کشور، دیکته مینماید.
ار دیدگاه ما طی قرون و اعصار، منطقهی سیستان، همواره مواجه با حوادث کمآبی و خشکسالی بوده است و با توجه به امکانات موجود در هر مقطع از زمان، به مقابلهی با آن برخاسته است، بخشی از اقدامات، به طور مستمر در فرهنگ پوشش و سبک زندگی، در فرهنگ این مردم برای زندگی مسالمتآمیز با طوفانها و شنهای روان، نهادینه شده است و گاه نیز موجب مهاجرتهایی شده است.
اینک سیستان، درست 20 سال تمام است که یک دورهی خشکسالی مزمن، طاقتفرسا و زجرآور را پشت سر گذاشته است. این پدیده، تفاوتی اساسی با سایر پدیدهها دارد و آن اینکه مثل سیل و زلزله یا سونامی بهناگهان و دفعتاً واحده، رخ نمیدهد، بلکه پدیدهای است تدریجی که در دورهای نسبتاً طولانی واقع شده و اثرات آن در چند سال اوّل کمتر خود را نشان داده و اصولاً «پدیدهای خزنده» میباشد.
طی سالهای اخیر، همواره فعالان اجتماعی و سیاسی منطقه، به مسئولین امر، هشدارهای لازم را برای پیشگیری از بروز فاجعه به انحاء روشها، گوشزد نمودهاند، اما با اقدام مؤثر و با برنامهای از سوی سازمان مدیریت بحران که مسئولیت آن برعهدهی وزارت محترم کشور و استانداری است، مواجه نگردیدهاند.