کارکرد فساد، دقیقاً مثل خورهای است که در عصای حضرت سلیمان(علیه السلام) افتاد.
عباس نورزائی
با پیام امام خمینی(ره)، در سال ۱۳۵۸ نهاد مقدسی با نام «جهادسازندگی» همزمان با سراسر کشور، در استان سیستان و بلوچستان هم شکل گرفت.
این نهاد طی تقریباً یک دهه از بنیادخود، هنوز فاقد سیستمهای اداری معمول و کنترلهای رایج دستگاههای نظارتی بود، اما بهرغم نبود آن و حجم وسیع و مقادیر کلان اعتبارات، بهدلیل ویژگیهای ذاتی و شخصیتی جهادگران، هیچگونه گزارشی مبنی بر وجود فساد در این نهاد عظیم، طی آن محدودهی زمانی وجود ندارد.
در دههی دوم انقلاب، تعدادی از واحدهای سنتی اداری چون سازمان دامپروری، شیلات، منابع طبیعی و عمران روستایی به آن پیوستند و اولین تجربهی ادغام دو فرهنگ سازمانی متفاوت در این سازمان اتفاق افتاد.
در اولین مورد از فساد، مدیرکل وقت منابع طبیعی استان سیستان و بلوچستان و تعدادی از مسئولین ادارهی یک شهرستان، بازداشت شدند و پروندهی آنان مورد رسیدگی قضایی قرار گرفت.
جهادسازندگی که خود به اندازهی یک دولت، وظایف پیش رو داشت و حجم وسیعی از اعتبارات را در روستاها هزینه میکرد، قاعدتاً باید در معرض فساد بیشتری هم قرار میگرفت، اما در دو دهه از عمر گرانمایهی خود، فاقد پروندهی فساد بوده و نشان داده است که جهادگران جهادسازندگی، پاکدستترین کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران بودهاند.
در دومین مرحله از اختلاط فرهنگی سازمانی، در سال ۱۳۸۰ ادغام وزارت کشاورزی با جهادسازندگی صورت گرفت که بخش وسیعی از نیروهای جهادگر از سازمان جدید متارکه نمودند و اندکی باقی ماندند، حالا شرایط جدیدی پدید آمده بود تا جهادگرانی که ویژگیهای واقعاً جهادی داشتند، در محاق مدیریتی قرار داده شدند و اندکی نیز به نام جهادی با لابیگریهای خاص اما غیرجهادی در مسندهای مدیریتی قرار گرفتند و قبل از اِعمال مدیریت جهادی، مدیریت را بر مبنای فرهنگ دستگاه ادغام شده به پیش بردند.
در این مرحله نیز گرچه نسبت به خیلی از دستگاههای دیگر، این محیط سازمانی به مراتب سالمتر بود، اما نسبت به دورههای قبلی زمینهی فساد بیشتر فراهم شد و شرایط بهگونهای رقم خورده است که طی ماههای اخیر مدیرکل پشتیبانی امور دام استان بازداشت شد و با تضامین لازم آزاد و تغییر یافت و طی هفتهی گذشته نیز علت عدمحضور تعدادی از مسئولین اجرایی سازمان جهادکشاورزی استان سیستان و بلوچستان را غیبت در همین راستا میدانند.
به هرحال امید میرود که افراد مورد بحث، انشاءالله پاکدستیشان را به مجامع نظارتی به اثبات برسانند، اگر هم در حد برخورد قضایی بود، به فال نیک میگیریم از این جهت که نام و یاد یادگاران دفاع مقدس و دوران سازندگی روستاهای کشور از حضور افراد فاسدی که به میثاق با شهدا و سنگرسازان بیسنگر، پشت پا زدهاند، تطهیر خواهد شد.
حضرت سلیمان علیهالسلام، در محراب و محل عبادت خود و در حالی که ایستاده و بر عصایش تکیه داده بود، از دنیا رفت. مدّتی به همان وضع ایستاده بود و جنّها به تصوّر این که او زنده است و نگاه میکند، کار میکردند. سرانجام موریانهای وارد عصای او شد و درون آن را خورد. عصا شکست و سلیمان علیهالسلام به زمین افتاد. آنگاه همه فهمیدند که او از دنیا رفته است.
حالا مرگ آن پیامبر خدا با مرگ جهادسازندگی، تشابه زیبایی دارد. جهادکشاورزی یعنی سازمانی که پس از ادغام بهوجود آمد، مدتی بر اعتبار و وجههی اجتماعی جهادسازندگی، تکیه زد، اما فساد در آن نفوذ کرد و به ناگاه، این وجهه را از بین برد و حالا خیلیها خواهند فهمید که دیگر جهادی وجود ندارد و آنچه باقی است نامی از آن است و کامی که از آن گرفته میشود.
این سازمان، وظایفی سنگین را برعهده دارد که بخشی از فعالیتهای آن دارای امضاهای طلایی است. واگذاری زمین، واردات دام، قرنطینهی محصولات وارداتی و صدور مجوزهای صادراتی کشاورزی، قرنطینهی دام، مجوزهای دامپزشکی، مناقصات آب و خاک، بخشی از فرآیند توزیع سوخت کشاورزی و سایر نهادههای مربوطه، از جمله گلوگاههای فسادانگیز در جهادکشاورزی است که باید در انتخاب و انتصاب مدیران و کارشناسان مربوطه، دقت لازم صورت گیرد و بهطور مرتب و مستمر، مورد بازرسی قرار گیرند.