کشتی جامعه که سوراخ شد همه با هم غرق میشویم./ نگاهی به حرمت شکنی و تعرض به زنان در استان
عباس نورزائی
رسم دیرینه ای که در فرهنگ مردم این دیار حتی قبل از اسلام وجود داشته است، پافشردن بر حرمت «زن و ناموس» حتی در سخت ترین شرایط در بین آحاد مردم بوده است.
آنگاه که جنگی رخ می داد و خشونت به بدترین شکل ممکن به جریان می افتاد، با پهن کردن چادر زن، خشم ها فروخورده می شد و به حرمت «زن و ناموس»، سکوت اختیار می کردند و آتش بس اعلام می شد.
در درگیری های طایفه ای مگر به صورت سهوی و ناخواسته، در هیچ موردی در استان، نشانی از تعرض به زنانِ طرف مقابل دیده نمی شد.
غیرت، یکی از برجسته ترین صفات مردم سیستان و بلوچستان بود و همیشه با عنوان پرافتخار «غیورمردان» از آنان یاد می شد.
حفاظت از ناموس، آنقدر برای مردم این استان پراهمیت بود که از آن برای حفاظت از سرزمین، عاریه گرفته می شد و گاه معادل آن شمرده می شد.
در چنین جامعهای طی روزهای گذشته، دو خبر از دو واقعه ی فجیع پخش شد:
شیرزن معلمی که مصداق آیه ی «بای ذنبٍ قتلت» شد و به حسب ظاهر به قتل رسید تا اتومبیلش را به سرقت برند اما باید نیروهای امنیتی ما تدبر کنند و با ظاهر حادثه، مغفول واقع نشوند و دست های پنهان پشت صحنه را شناسایی و بر «شهادت» رسمی این قهرمان بسیجیِ برخاسته از منزل استقامت و دلاوری، هرچه سریعتر صحه بگذارند.
و حادثه ی فجیع دیگری که توسط جناب مولوی ملازهی، امام جمعهی محترم اهل سنت ایرانشهر در خطبه های نماز عیدفطر، پرده از سکوت مرگ آور آن برداشته شد که تعرض یک باند شش نفره به گروهی از دختران ایرانشهری بود.
فکرش را بکنید در شهری که مردمش به ایمان، پاکدامنی و شرافت، معروف هستند و برای حفظ حرمت ناموس، در طول تاریخ کشته شده اند و جان نثار کرده اند، آرام و خوره وار، حادثهای به این وسعت در آن شکل گرفته است.
همان جایی که گاه، دهان های کثیفی از معاندین نظام، به قصد تحریک، غیرت بلوچ ها را دستاویز مقاصد شوم خود می کنند و بعضی از نادان های قوم را به وادی تباهی می کشانند. الآن که نوامیس همه ی مردم را در شبهه ی تعرض قرار داده و آتشی در این جنگل افتاده و تر و خشک را سوزانده، آن غیرت، کجاست؟
به راستی چه شده است که کاخ آرمان های مردم ما در استدارج بی غیرتیِ گروهی اندک، اینچنین در حال فروپاشی است؟
کجاست تعصب و مردانگی قوم بلوچ، که قبل از اعلان و آشکارسازی این بی آبرویی به ساحت مردم شریف ایرانشهر، طومار این ابلیسک ها را درهم بپیچد؟
چرا در حادثهی شهادت آن معلم قهرمان، روحانیون ما اعم از شیعه و سنی، سکوت کردند؟
باید به خود آییم، ولتاژ قوی این برق، ما و خانوادهی ما را هم می گیرد، اگر گرفت، جای برگشت ندارد. ریشه ها را باید خشاکند، اختاپوس بی غیرتی را باید کشت.