در این گفتار، تشکلهای سنتی دیرپایی که در سیستان، برای ادامهی
حیات مردم، سالیان متمادی نقش ایفاء کرده و نشانهی نبوغ این مردم در اداره و بهرهبرداری
درست از منابعشان بوده است، مورد بررسی قرار میگیرد:
پاگو، سازمان تولید سنتی کشاورزی در سیستان
در نظام ارباب و رعیتی، مالکیت زمین، متعلق
به یک بزرگ مالک است و یک خان یا سردار در رأس املاک قرار دارد. برای کشت و زرع و
بهرهبرداری از اراضی، سازماندهی خاضی وجود داشته است که تبلور آن در سازمان پاگو
هویت دارد.
برای این منظور، در
هر روستا یا چند روستا، بسته به سطح اراضی تحت مالکیت، یک نفر کدخدا ار سوی ارباب،
تعیین می شود. کدخدای روستا، با توجه به سابقهی روستاییان در کاشت اراضی، مقدار
معینی زمین را به تعداد شش نفر از دهقانانی که صاحب نسق، بودهاند، بر اساس
مناسبات خاصی تحویل تا مورد کشت و زرع قرار دهند.
مقدار زمینی که به
هر گروه شش نفره داده می شده است، حدود چهار هکتار بوده است که در سیستان به هر
چهار هکتار زمین یک سهم زمین یا یک خروار زمین که معادل صد من زابل اتلاق میشود.
یک سهم زمین نیز به واحدهای جزییتری چون من، نیم من، سیر و قابل بخش بوده است.
روستائیان در این
گروهها برادرانه، هم پیشه بوده و به صورت اشتراکی، زمین را برای کشت و زرع در
اختیار گرفته و به تولید زراعی سامان میبخشیدهاند.
در اصطلاح قدیمی،
به هر کدام از این گروههای زراعی، یک پاگو گفته میشده است. دهقانانی که در
پاگوها کار می کردهاند، از نظر سلسلهمراتب اداری، از بین خودشان یک نفر را به
عنوان سالار، یک نفر به عنوان نایب سالار و مابقی اعضای پاگو را تشکیل میدادهاند.
مدیریت اجرایی
سازمان پاگو با سالار بوده و میبایست کلیهی امر و نهیهای مربوط به پاگو را در
امور کاشت، داشت به ویژه مسایل آبیاری و برداشت محصول را به عهده داشته و در غیاب
او، این وظایف، به نایب سالار، تفویض میشده است.
بیگاری
بیگاری، اصلاحاً به کار اجباری گفته میشود.
هر دهقان دو دسته از وظایف را برعهده
دارد، یک دسته مربوط به وظایف تخصصی کشاورزی است که در درون پاگاو زیر نظر سالار
میبایست انجام دهد. در این دسته از وظایف، حضور او در سازمان آبیاری حشر نیز قرار
دارد. اما دستهی دوم از وظایف عضو پاگو، به اموری اختصاص دارد که خارج از وظایف
تخصصی اوست، به تعبیری وظایف عمومی او محسوب میشود که به آن بیگاری گفته میشده
است.
بیگاری شامل کار و
فعالیتهایی چون تعمیر و ساخت منزل برای خان یا کدخدا و یا هر کسی که آنان امر می
کردهاند، باغداری برای خان و کدخدا، جمعآوری هیزم برای نانوایی خان و کدخدا،
پذیرایی از مهمانان، حفر و لایروبی انهار، جمعآوری سرشاخههای گز برای بافتن و
ساخت بند یا سد بر روی رودخانهها و انهار را میتوان از عمده فعالیتهای بیگاری
نام برد.
بعضی از خوانین که
دارای قلعه یا به اصطلاح سیستانی، ارگ بودند، برای مرمت آن و یا ایجاد تپههایی
برای تفریح خان و عواملش بیگاری انجام میدادند.
انواع پاگو
پاگو، دو نوع بوده است: 1- پاگوی
تحویل(تویل) 2- پاگوی غمی
1- پاگوی تحویل(تْویل): معمولاً زمینهای نزدیک به روستا برای
پاگوی تحویل، در نظر گرفته میشده است و اعضای این نوع پاگوها میبایست عملیات
بیگاری مربوط به کدخدا یا خان را انجام دهند.
2- پاگوی غَمی: زمینی که به پاگوهای غمی داده میشد، اندکی دورتر بود و اعضای آن از بخشی از بیگاریها، معاف
بودند ولی اینان نیز در فعالیتهای مربوط به سازمان حشر میبایست شرکت کرده و به
اصطلاح، غم خود را بدهند، یعنی سهم خود از فعالیتهایی که برایشان تعیین میشود،
انجام دهند.
مَردِ مَردَه
همانگونه که پیشتر بیان شد، یکی از وظایف
اعضای پاگوها، انجام فعالیتهالی مربوط به بیگاری بوده است. حجم این نوع از فعالیتها
گاهی به حدی بوده است که اعضای پاگو آن را معادل یک ششم یعنی حدود 17 درصد کل
فعالیتهای پاگو میدانستهاند، بنابر این به منظور سهولت در انتخاب افرادی که
باید به بیگاری بروند، یک نفر را از بین خود انتخاب و او را از سایر فعالیتهای
زراعی سازمان پاگو معاف می کردند و او را دائماً برای انجام بیگاری مأموریت میدادند،
به این فرد در پاگو، مَردِمَردَه گفته میشده است. در معنی یعنی فرض این است که
این عضو پاگو مرده و باید سایر اعضای پاگو، جور زحمات مربوط به او را تا پایان
برداشت بکشند. گاهی هم کدخدا یا میرآب، از انجام فعالیتهای مربوط به خود
در یک پاگو، معاف میشدند و باید از انجام سهم فعالیت آنها، اعضای پاگو صرف نظر
میکردند، بنابراین، اگر یک نفر در پاگو، به عنوان مردمرده تعیین شده بود، باید
جور عدم فعالیت کدخدا یا میرآب در پاگوی مربوطه نیز میکشید و در غیر این صورت،
اعضای پاگو، بیگاری این میزان، مردمرده را نیز باید تقبل مینمودند.
شکل شمارهی(1) چارت سازمانی نظام آبیاری
سنتی سیستان
حَشَرکَشی
وجود اراضی حاصلخیز حاصل از آبرفتهای
رودخانهی هیرمند که تنها شریان حیاتی و زندگیبخش دشت سیستان میباشد، باعث شده
است که طی قرون متمادی، تمدن عظیم و دیرپای سیستان تشکیل و شکوفا شود، در این بین
رسوبات حمل شده توسط آب هیرمند و وزش
بادهای 120 روزه که میلیونها تن گل و لای و شن و ماسهی روان را با خود به همراه
دارد، نظام هماهنگ و پیچیدهای جهت لایروبی انهار بزرگ و کوچک از ورودی آب هیرمند
در جاریکه تا نیزار هامون به نام حَشَر بهوجود آورده است.
کشاورزان سیستانی، در حرکتی کم نظیر، هر ساله به
مدت سه ماه متمادی، پس از برداشت گندم در خرداد ماه تا ابتدای سال زراعی بعد در
مهر ماه، اقدام به لایروبی دستی انهار میکنند، این امر از انهار کوچک شخصی شروع
و از به هم پیوستن گروهها و دستهها به نهرهای اصلی و رودخانه، ختم میشده است. حشر بارزترین مصداق تلاش و اتحاد
مردم در مبارزه با عوامل خشن طبیعت سیستان است. مردان سخت کوش سیستانی با ذکر مقدس
«یا علی» بر زبان و تیشههای معروف زابلی بر دوش، و امید به لطف خدا، قرنها با
دستانی زمخت و پینهبسته با خشکسالیهای خانمانسوز و سیلابهای ویرانگر و طوفانهای
120 روزه مبارزه کردهاند تا سربلند زندگی کنند. با توجه به نبود ماشینآلات مکانیکی
جدید، کار لایروبی، سختترین فعالیت کشاورزان سیستانی محسوب میشده است.
گاهی دیوارههای رودخانه یا انهار، که در لهجهی
سیستانی به آن کِم(1) گفته می شود، به 10 تا 12 متر میرسیده است که
باید در فاصلهی هر یک یا یک و نیم متر، یک نفر جای پایی برای خود باز کند و
همانند یک طاق به درون بایستد. که به آن آلُوْ میگویند و هر کدام از آلوها نامی
داشتهاند مثلاً آلونِ کارپِیم، آلونِ پیشِپا، آلونِباد، آلونِفلک که به راحتی
و به زیبایی، خاک رودخانه و یا انهار را به 10 تا 12 متر بالا میانداختهاند.
کاری که امروزه بیلمکانیکی انجام میدهد.
کل نیروی
انسانی مشغول به کار در یک نهر سنتی را حشر نامیده، هر حشر از چند حشر فرعی تشکیل
میشده است. تقسیم کار بین نیروی انسانی حشر، توسط نمایندهی کل حشر و با توجه به
عرض و ارتفاع لایروبی صورت میگرفته است که نمایندهی کل حشر، توسط قطعه چوبی به
طول یک تا یکونیم متر، سهم کار هر حشر فرعی را مشخص مینموده است.
در اصطلاح
محل، چوبی که توسط آن، کار لایروبی، بین حشر تقسیم میشده، به گزکار معروف بوده
است. همچنین، به عمل تعیین و مشخص کردن کار بین نیروی انسانی حشرهای فرعی کارپیم
گفته میشده و به شخصی که کار را بین حشر تقسیم میکرده، پاکار میگفتهاند.
شکل
شماره(2)- دیاگرام استقرار کشاورزان در حشر لایروبی سنتی انهار سیستان به صورت
دستی
شکل
شمارهی (3)- نمایی از لایروبی انهار سیستان توسط حَشَر، در دههی 30 هـ- ش
بدین
منظور از هر پاگو، یک نفر به نوبت به مدت حدود سه ماه در حشر مأمور میشد، آنگاه،
سازمان حشر، از انتهای نهرها، کار لایروبی را آغاز و تا بند گزی زهک ادامه مییافت.
بستن هر سالهی رودخانه هیرمند با سرشاخههای درخت گز و خار و خاشاک، زیر نظر
افراد متخصص و ماهری به نام بندباف، کاری پر مشقت بوده است و به قول زارعان قدیمی،
وقتی کار بندبافتن که از دو طرف عرض رودخانههای عریض سیستان به قسمتهای وسط میرسید،
فشار آب در معبری کم عرض زیاد میشد و هر چه عرض رودخانه در اثر بستن و بافتن بند
کمتر میشد، سرنوشتی حیاتی برای همهی مشارکت دهندگان در حشر رقممیخورد، چرا که
در این لحظات بهرغم خستگی مفرط همهی دستاندرکاران، اندکی کوتاهی در رساندن
سرشاخه و یا خاک و گل و لایی که روی آن میانباشتند، ممکن بود، همهی زحمات صدها
نفر را به آب دهد و فشار آب، هر آنچه بافتهاند، با خود ببرد که این امر همه ساله
چندین بار تکرار می شده است.
معمرین
سیستانی، نقل میکنند که کشاورزان، رنجی مضاعف را در حشرها متحمل بودهاند و به
ناچار به طور مرتب توسط عوامل سرداران، کدخداها و آبیاران، مورد تعدی و کتککاری
قرار میگرفتهاند. بنابراین، یک سال، بنگاه آبیاری سیستان، فردی متدین و رئوف به
کشاورزان، را به عنوان رئیس آبیاری سیستان تعیین کردند، کار بندبافی شروع شد و در
فضای رأفت مدیریت آبیاری سیستان، آنطور که باید زمان را مدیریت نمیکردند و در
نتیجه در آن سال، اغلب روستاییان به دلیل نداشتن آب، متضرر شدند و محتاج نان شب
ماندند.
در
سال بعد، تعدادی از سران سیستان به مقامات بالا گزارش و درخواست کردند تا فردی را
برای این مسئولیت بگمارند که به اصطلاح «حرامزاده» باشد و از رأفت و ترحم به دور،
بر اساس این خواسته، چنین نمودند و کشاورزان در حشر، چه خوب کار میکردند، چه بد،
سهمی از کتک داشتند. این کتکها با تکههایی از چوب گز که به آن پوشْک میگویند،
انجام میشد و گاهی از شدت کتککاری، این پوشْکها خرد میشد و رد ترکهها، بر روی
بدن کشاورزان به صورت برآمدگیهای قرمز رنگ که بعدها به رنگ نیلی در میآمد، قابل
رؤیت بود.، چنین شرایطی را اصطلاحاً در سیستان میگویند: گوشت و چوب برابر.»
به
قول دکتر باستانی پاریزی در کتاب یعقوبلیث، حشرکشی در سیر تاریخ، یکی از عوامل
اتحاد و وحدت بین سیستان بوده است، کمتر جایی در دنیا اتفاق میافتد که حدود 3000
نفر کشاورز به مدت سه ماه برای کاری مشابه، بسیج شوند و بهترین نظم نیز در آن
رعایت شود و مقررات خاص خودش را داشته باشد.
این
کنار هم بودن در سیر تاریخ حشر، برکات بسیاری داشته و همانگونه که گفته شد، یکی
از رموز وحدت مردم سیستان بوده است. در اثر اینکه کشاورزان، دو یا سه ماه، به طور
شبانهروزی، کنار هم بوده، کاری مشترک را انجام میدادهاند، برادری و مودت بین آنها
ایجاد و افراد از روستاهای مختلف و طوایف مختلف با هم اشنا میشدند و این آشنایی
موجبات مواصلتهای جدید و انتقال تجربیات را برایشان در پی داشته است
در هنگام لایروبی و بستن بند گزی و یا
ترمیم و احداث گورههای(2) اطراف دریاچهی هامون و گورههای رودخانهها
و انهار بزرگ، به منظور افزایش نیروی کار کشاورزان، یکی از آنان از میان جمعیت با
صدای بلند(در هنگام خستگی) این اشعار را میخواندند:
ای نوح
نبی، کرم از علی هر کس محمدی است، غلامعلی
هــر
کــه آقایش علی بــه آواز جلــی، بُگـَـه یــا علـــی
پس از
اینکه همه پاسخ میدادند و با هم میگفتند «یا علی»، همان شخص، مجدداً ادامه میداد:
لال نگردی بلندتر بُگَک یا علی.
سپس جمعیت با صدای بلندتر میگفتند:
«یا علی!».
و بعد او ادامه میداد:
«بارها
گفت محمد که علی جان من است که به جان علی و نام محمد صلوات».
گاهی از
اوقات نیز چنین می سرودند:
«برش
برش ذوالفقار، جهنم است از کفار، کَشته است از برزگر خاکسار، توان بده، تیشه کو،
آلو کو»
عدهای
نیز در هنگام لایروبی و کارهای گروهی، این ترانه را میخواندند:
او وَر
سر سنگ جَل جَلیل میگویه، بلبل به قفس نادعلی میگویه، اگه خسته جانی بگو یا علی، اگه ناتوانی بگو
یا علی.
کَلگیر
در سیستان قدیم، علاوه بر نظامبهرهبرداری
پاگو، نظام دیگری نیز وجود داشته که به کَلگیر، معروف است. کَلگیر، مقدار اندکی
از زمین ارباب بوده است که فارغ از مقررات پاگوها، در اختیار اعضای پاگو قرار میگرفته
و یا به عنوان هدیه، به ملاها و صاحبان حرف و صنایع که در جامعهشناسی، در طبقهی
خوشنشینان روستاها از آنها یاد میشود، داده میشده است. این مقدار زمین، برای
کاشت سبزیجات، مقداری گندم و جو و علوفه برای اندکی دامها و یا جالیز در حد
خودمصرفی خانوادهی دهقان بوده است.
از نظر دادن
بیگاری، این زمینها در عِداد پاگوهای تحویلی بوده و معاف از بیگاری بوده است.
پینوشت:
-Kemm
- در سیستان، گوره به خاکریز یا سیلبند، گفته میشود. رودخانهها
از دو طرف به وسیلهی خاکریز یا سیلبندهایی احاطه شدهاند. از سویی اطراف دریاچهی
هامون نیز به وسیلهی گورههای مستحدثه، حفاظت میشود . این به منظور حفاظت از
مزارع و نقاط مسکونی است که در معرض سیلاب قرار نگیرند.