فراز هامون

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

فراز هامون

* کارشناس ارشد مدیریت توسعه ی روستایی
* دارای گواهینامه TCDC از آکادمی جنگلداری یوننان کشور چین
* قائم مقام سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* رئیس مرکز آموزش عالی جهادسازندگی سیستان و بلوچستان
* رئیس گروه پژوهشی برنامه ریزی، اقتصادکشاورزی و توسعه روستایی
* مدیر جهادسازندگی منطقه ی سیستان و نیکشهر و قصرقند
* رئیس مرکز هماهنگی شوراهای اسلامی روستایی سیستان
* نماینده ی مجری طرح مجتمع کشتارگاهی صنعتی زابل
* دبیر اتاق فکر جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* عضو انجمن توسعه ی روستایی ایران
* رتبه ی یک مشاوره در گروه توسعه ی روستایی سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
* مؤلف سه عنوان کتاب منتشر شده، دو عنوان کتاب در دست تألیف و ده ها مقاله ی علمی

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲۰:۴۷۱۳
اسفند

به قلم: عباس نورزائی

سیستان و بلوچستان، به رغم آنکه همواره از بدو پیروزی انقلاب در کانون هدف‌گذاری‌های توسعه قرار داشته، طی سال‌های بعد از انقلاب تا به امروز، آخرین رتبه در توسعه‌یافتگی(رتبه ی سی و یکم) بین استان‌های مختلف کشور را یدک می‌شود.

معاون امنیتی انتظامی استانداری سیستان و بلوچستان، در اظهار نظری متهورانه و نزدیک به واقعیت، نرخ بیکاری استان را نه براساس آمارهای رسمی اعلام شده، بلکه با توجه به شرایط موجود، حدود 40 درصد اعلام کرده است، این در حالی است که این استان، 3 درصد جمعیت کشور را دارا است و 35 درصد جمعیت آن را افراد زیر 16 سال تشکیل می‌دهند و به دیگر معنا، جوانترین استان کشور به حساب می‌آید. بنابراین استان سیستان و بلوچستان، بی‌کارترین استان‌های کشور است و این بیکاری در حاشیه‌ی شهرها بیشتر مشاهده می‌شود.

عدم توجه به بهره‌برداری درست از معادن، عدم ایجاد صنایع و بهره‌گیری اندک و غیرکارآ از ظرفیت مرز، برای ایجاد اشتغال و اجرای طرح‌هایی برای انسداد مرزها و وقوع خشکسالی مزمن در منطقه‌ی سیستان، از علل عمده‌ی این پدیده می‌باشد.

در اقدامی انقلابی، بنابه فرمان رهبر معظم انقلاب، طرح انتقال آب با لوله به دشت سیستان، با تأمین اعتبار از منابع صندوق توسعه‌ی ملی، به اجرا گذاشته شد که دورنمای خوبی را نوید می‌دهد و طی مدت اندک گذشته از عمر اجرایی این طرح، اهل فن، امید آفریده شده در مردم منطقه را ادراک می‌کنند.

برابر اعلام اکبری، معاون آب و خاک وزارت جهادکشاورزی، هم اکنون تعداد 2800 نفر از مردم بومی اعم از کارگران ساده، کارگران ماهر، مهندسین، صاحبان ماشین‌آلات و ارائه کنندگان خدمات مختلف، در بخش‌های مختلف این طرح، اشتغال یافته‌اند.

اگر جمعیت غیربومیان شاغل در طرح را 800 نفر بگیریم، حدوداً 2000 نفر از بومیان در این طرح اشتغال یافته‌اند و اگر بُعد خانوار در روستاهای سیستان را 4 نفر فرض کنیم، جمعیتی معادل 8000 نفر یعنی چیزی معادل جمعیت کوچیده‌ی اخیر سیستان، از منافع موقتی این طرح بهره‌مند شده‌اند که قطعاً در کوتاه‌مدت اتفاق قابل تقدیری است.

شاهد هستیم تعدادی از جوانانی که از این اشتغال، امید یافته‌اند، اقدام به ازدواج نموده و تشکیل خانواده داده‌اند. تعدادی نیز که قصد مهاجرت برای کار به شهرستان‌های دیگر را داشته‌اند، با امید ایجاد شده، منصرف گشته‌اند.

اما دوران اجرایی این طرح به سرعت به اتمام خواهد رسید و این حجم نیروی کار، در زمانی حدود 20 ماه دیگر، به یک‌باره به دلیل پایان یافتن طرح، مورد اخراج اجباری توسط کارفرمایان کارگاه‌های متعدد قرار خواهند گرفت. گرچه برای مدت اندکی این تعداد نیروی کار، می‌توانند با مراجعه به ادارات کار، از مزایای بیمه‌ی بیکاری استفاده کنند، ولی تا دیر نشده، باید مسئولین محترم از هم اکنون، چاره‌ای بیندیشند.

عباس نورزایی
۱۷:۵۴۰۹
اسفند

به قلم: عباس نورزائی

 دهه‌ی چهل، در روستای زهک، که با مرز افغانستان 12 کیلومتر فاصله داشت، زندگی می‌کردم. تنها یک اتوبوس دماغ‌دار هندلی، به زابل مسافر می‌برد. بارها به‌هنگام سوار شدن این خودرو، شاهد بودم که زیر صندلی، توی راهرو و صندوق‌هایش، صندوق‌های چوبی گونی‌پوش چای خارجی قرار دارد.

دهه‌ی پنجاه، خصوصاً اواخر حکومت پهلوی، وانت‌هایی با نام سیمرغ، آهوی بیابان و تویوتا، پا به عرصه‌ی وجود گذاشت، همواره در جاده‌های عمدتاً خاکی و مسیرهای جیپ‌رو، شاهد بودم که این خودروها، به حمل چای، نارنگی پاکستانی، سیگار خارجی، باطری(قوه) و پارچه می‌پردازند و حتی اواخر این دهه، صبح زود که در بعضی مسیرها می‌رفتم، صندوق‌هایی که از بار وانت‌ها، به زمین واژگون شده و نارنگی‌هایی که ریخته بود، جایزه‌ی پیاده‌روی ما می‌شد.

انقلاب پیروز شد، به نیروهای ژاندارمری قبل از انقلاب، نیروهای نظامی و انتظامی انقلاب یعنی کمیته و سپاه نیز اضافه شدند، اما هم‌چنان مبادلات خرد مرزی از طرق مختلف بین مردم دو سوی مرز صورت می‌گرفت.

در دهه‌ی هفتاد، زمینه‌ای فراهم شد تا برای اجرای پروژه‌ها‌ی آبرسانی و برقرسانی شهر زرنج،از سوی جهادسازندگی به آن مناطق اعزام شوم، در یک مورد در دو طرف رودخانه‌ی سیخ‌سر داخل شهرستان کنگ افغانستان، شاهد دپوی مقادیر انبوه آرد، کودشیمیایی و سوخت‌هایی بودم که چندین قایق، آنها را به داخل افغانستان انتقال می‌دادند.

در همین فاصله‌ی زمانی به حسب مسئولیتی که در جهادسازندگی داشتم، شاهد واردات انواع دام از افغانستان به زابل، پروار آنها و حمل و فروش آنها به 15 استان کشور بودم و این شرایط، رونقی در حرفه‌ی کشاورزی و دامپروری منطقه ایجاد کرده بود.

حالا آمده‌ام و با حسرت ایام گذشته، دیواری بتنی را در منطقه‌ی مرزی چوتو، جلوی رویم می‌بینم، دقیقاً همان‌جایی که در دهه‌های قبل،  در اوج رونق فعالیت‌های کشاورزی بود و مردم ساکن، مبادلات مرزی آبرومندانه‌ای داشتند.

درست یک‌ سال است، با درخواست از فرمانداری زهک، برای واردات رسمی دام از این مرز، مثل مراحل بازی در گیم‌های رایانه‌ای، یا خان‌های شاهنامه، از مرحله‌ای به مرحله‌‌ی دیگر پاس داده می‌شویم. مرز ایران و افغانستان، دیوار شده است و با پاسگاه‌های مرزبانی، کنترل می‌شود. در فواصلی نیز درب‌هایی به نام گذر گذاشته‌اند، قفل زده و کلیددارانی دارد.

کلیددار رسمی، نیروی انتظامی یعنی مرزبانی است. اما کلیددارانی نیز در سایه هستند که افراد صاحب نفوذ منطقه می‌باشند. اینان افرادی هستند که به صورت عرفی، در این سوی و آن سوی مرز، خود را نفوذ داده و علاوه بر مبالغ قانونی واردات، تعرفه‌هایی را برای خود به مردمی که به انحاء مختلف، چه رسمی و چه غیر رسمی، کالایی به دو سوی مرز انتقال می‌دهند، وضع نموده و نشسته، فربه شده و ثروت می‌اندوزند.

اما حاصل این تساهل و تسامح نسبت به این افراد، فربه شدن معدودی و غش کردن کثیری از آحاد مرزنشین شده است.

چرا نباید از این نعمت سرشار و خدادادی مرز ،مرزنشینان بی‌بهره باشند؟

بهره‌مندی مردم دو سوی مرز به چرب کردن سرشان با قطره‌چکان و رفع تکلیف نیست، حداقل باید بیش از نیمی از درآمد آبرومندانه، به لحاظ کمی از محل درآمدهای با کرامت مرزی عاید شود.

به شرکت‌های تعاونی مرزنشینان، سهمیه و  مجوز فروش سوخت داده شده، اما عملکرد یک سال آنها، در یکی از شهرستان‌های مرزی سیستان، برای هر خانوار، 170 هزار تومان شده است، یعنی ماهیانه حدود 14 هزار تومان، یعنی معادل 1/1 درصد حداقل دستمزد ومزایای قانونی کار در سال  1395

چرا باید چنین سهم ناچیزی را برای مرزنشینان این خطه رقم زد؟

چرا دولت کریمه‌ی جمهوری اسلامی ایران، برنامه‌اش را برای افزایش سطح درآمد مرزنشینان از منافع متصوره‌ی مرز، شفاف و روشن اعلام نمی‌کند؟

اگر اتفاقی در این مرز از نظر امنیتی بیفتد، آیا همین پابرهنگان مرزی نباید از جان مایه بگذارند؟ چرا دولت و مسئولین قوا، برای زنده بودن محترمانه‌ی آنان، از تدبیر و وقت خود، مایه نمی‌گذارند؟

 

عباس نورزایی
۰۶:۲۴۰۹
اسفند

به قلم: عباس نورزائی


کارخانه ی تریکو بافی تاسوکی باف زابل، ۲۲ سال است که تعطیل شده است. در این کارخانه حدود ۱۰۰ نفر اشتغال داشته اند.

اشتغال موقت ایجاد شده، ۳۰۰ میلیون در دهه ی هفتاد وام گرفته، ۲۰۰ میلیون را خرج کرده، ۱۰۰ میلیون دیگر را برداشته و برای ابد با زابل خداحافظی کرده. همه ی کارگران اخراج و کارخانه را بانک روی مطالباتش، در اختیار گرفته است.

چندین بار توسط بانک صادرات، آگهی مزایده برای فروش زده شده، اما با شرایط رکود اقتصادی در زابل، کسی جرأت خرید و راه اندازی آن را نداشته است.

اخیراً یک سرمایه‌گذار سیستانی در مزایده شرکت و این کارخانه را خریداری و کاندیدای راه اندازی شد.

دیروز درب های پلمپ شده را گشودیم و دارایی های آن را از بانک، تحویل گرفتیم. در بدو ورود به کارخانه، به شوخی گفتم، چرا نماینده ی میراث فرهنگی نیامده؟

اما داخل سالن تولید، عکس های سه گانه ی حضرت امام(ره)، رهبر معظم انقلاب و آقای هاشمی که آن زمان رئیس جمهور بودند، توجهم را جلب کرد.


ای کاش کارخانجات زیادی بود و عکس رؤسای جمهور نیز بر دیوار سالن های تولید خودنمایی می کرد.

اصلاٙ به نظرم شاخص خوبی است، از این منبعد، رؤسای جمهور آمار عکس هایی که از آنها بر دیوار سالن های تولید زده شده، بدهند.

چه می شد اگر صاحبان سرمایه ی سیستانی، محیط های سرسبز و امکانات رفاهی شهرهای شمالی، مشهد و تهران را رها می کردند و در بازسازی اقتصادی منطقه ی راکد سیستان، عصبیت به خرج می دادند و به همین سرمایه گذار، اقتدا می کردند.

ما در سیستان، گاوداری ها، مرغداری ها و واحدهای تعطیل شده ی زیادی داریم، بیایید اینها را احیاء کنیم، همش به دنبال احداث واحدهای جدید نباشیم، اینها اولویت دارند.


هر سرمایه گذار تعدادی جوان را از مهلکه ی بیکاری، مهاجرت، حاشیه نشینی شهرها و بی هویتی قومی نجات دهد.

عباس نورزایی
۱۹:۵۲۰۵
دی

 Sistanian yellow kishk ,Alchemist food drug  

 

Ref: Noorzaei Abbas, Zaboli Kashk e zard, A plan for Home-Base business, Menarid International Project, Forest, Rangeland and Watershed organization, Sistan & balouchestan Province, I.R.Iran. 2014.

 

Sistan, with its prosperous history, has always been considered as one of the areas frequented Iran. Artifacts from archaeological sites Kooh e khajeh, Zahedan e kohneh,Dahaneye gholaman, especially Shahr e sookhteh span, unique story of boom agriculture, animal husbandry, fishing, hunting and industry in this country

The results of archaeological excavations carried out in Sistan Shahr e sookhteh, the story of a great civilization that many scientists and archaeologists previous beliefs about history, major economic issues, social and cultural world has changed.

This sculpture is part of the vast country of Iran have regular streets and houses, water pipes and sewage pipes, the clay has been urban planning

The first precise measurement tools, the meter, the first animated world, the first brain surgery macrocephalia method, the oldest backgammon world's first artificial eye, Sistan considered part of civil historic glory.

Take a look at how to prepare and process the Sistanian yellow kishk, feed ingredient public use Sistan families and interactions of its production, Shows that a purely scientific achievements and environmentally sustainable, indigenous formulations and Sistanian yellow kishk production.

The study tries to compare the Sistanian yellow kishk in Iran and a number of countries have 13 common kishk. The results indicate the fact that this type of kishk, has unique properties that make it very rich and useful as a food drug and rich and poor families has been used.

 

What is Sistanian yellow kishk?

Fermented and dried mixture of bulgur wheat, feed, seed, seeds or black cumin, coriander, turmeric powder, salt and dough. This is set to leave for two to three weeks in cotton bag, The fermented material is removed from the bag and then kneading, for granulation in turn and over time are used as a takeaway food.

Sistanian yellow kishk, yogurt fermented wheat product that is traditionally in Sistan region over centuries and as thickening formulas formed a thick soup of high digestibility, a lot of consumers.

 

Sistanian yellow kishk benefit

1.      The lack of heat in the production process:

In the manufacturing  process, do not use heat, therefore the kishk, be exposed to lower temperatures, its nutritional value will be higher

2.      Do not use a catalyst in the production process:

Fermented cereal and buttermilk together and without catalyst, and to amend the act "the Paste Ripening" takes place quite naturally.

So Sistanian yellow kishk, the product is completely organic and healthy and is recommended even in the form of industrial production, do not use of catalysts to accelerate the process of reaching its paste, Siatan  has the unique feature of Sistanian yellow kishk remain viable.

3.      Do not use stabilizers and  chemical preservatives:

Typically used in food additives dangerous to take, to take advantage of this property, the turmeric and garlic mix the ingredients in the kishk used is therefore independent of conventional chemicals.

4.      Sistanian yellow kishk moisture content is very low:

The moisture content of the kiashk, the kinds of kishks produced in different places is very low and the humidity is less, is preferable in terms of nutrients and spoilage ability is lower.

5.      The taste and smell of Sistanian yellow kishk:

It is so pleasant taste in the mouth, it feels nice, mild sour taste and smell of it in the environment, sophisticated and man to bring appetite.

6.      The least amount of germs may grow in Sistanian yellow kishk:

To destroy germs in other types of kishks, boiled them, but the composition of the kishk, turmeric and garlic are used, so the germs are not allowed to grow, In a study of 40 samples of the kishks produced in different regions of Sistan, the microbes Escherichia coli has been detected in it.

 

Sistanian yellow kishk properties:

-‌ Memory Improvement

- The types of dairy products for people who have gastric or duodenal ulcer.

- Increased intestinal peristalsis and prevent constipation and intestinal bloating

- Prevention of osteoporosis

- The treatment of diarrhea and intestinal antiseptic environment

- Treatment of lactose intolerance in people who can not drink milk.

- Treat high blood pressure

- Rich in B vitamins such as niacin, and folic acid Pyridoxine

- Positive impact on beauty and skin

- Takeaway food and always available, food rations for field operations

- As an additive to foods and glazes that can be used.

- Best digestible food supplement for children

- The kishk, a vaccine against the common cold.

 

How to cook Sistanian yellow kishk?

First, put the pot on the stove flame after a little warm two tablespoons of oil in it too. It should be noted that oil should not be too hot. (Add garlic and onions at this stage depends on individual taste, in the production of Sistanian yellow kishk, garlic has been used, add onions if you want).

To each one tablespoon of whey powder in the pot poured a few seconds heading to its original form is preserved.

Then for every 5 tablespoons of cottage cheese 4 cups of water (water should be cold) added to it and we are constantly on a medium heat until enough concentration and a slight stretch.

After 15 to 20 minutes the food is ready. Now it should be minced bread, whipped out.

This is due to high-calorie food and prevent frequent breakdowns recommended for those who are overweight.

This is due to high-calorie food and prevent frequent breakdowns recommended for those who are overweight. Also for those who are suffering from colds or diseases such as diabetes, hyperlipidemia, constipation and kidney disease suffer helpful.

 

عباس نورزایی
۲۰:۵۰۰۹
آذر

به قلم عباس نورزائی

در  اسلام، تا محدوده ی فهم حقیر، افراط و تفریط، هر دو در مسائل اجرائی و کشورداری مقبول نیست.

آنچه برایم مثل روز روشن است، اهانت سهوی یا عمدی به شهدا، نماد رسمی کشور و لفظ جلاله است.

گاهی فعل از فردی سر می زند ولو حرام، می گویند عالم به مسئله نبوده در این صورت، چون خارج از وسع علمی او بوده، بر او حرجی نیست. اما این شخصیت عالم به مسئله بوده است. اگر بگویند نمی دانسته، شأن ایشان از وجاهت خارج می شود.


اما باید قبول کرد که در این ماجرا اصل اهانت، صورت گرفته است.

چندی قبل جلوی دوربین هایی که انعکاس بین المللی دارند، پرچم ایران وارونه بوده و تیم همراه، بی توجه بوده اند، حالا سه حرکت در آن واحد از عالی ترین مرد دولت در استان، سر می زند:

۱- برای فاتحه خوانی روی قبر نشسته، که حتی کودکان از این امر امتناع می ورزند، چون اهانت است.

۲- قبر، متعلق به یک شهید بین المللی است و برای انعکاس رفتارهای ما رسانه های جهان، آن را رصد می کنند.

۳- پا را به هنگام چمباتمه زدن روی پرچم جمهوری اسلامی ایران، می گذارند، که اهانت به موجودیت سیاسی همه ی ایرانیان است، حتی آنانی که به اسلامیت نظام، اعتقادی ندارند و ملی گرای محض هستند، به شدت از ارتکاب چنین عملی قبیح اجتناب می ورزند.

۴- آرم جمهوری اسلامی ایران، متشکل از کلمه الله است که به شکلی طراحی شده است که هم این لفظ جلاله در نگاه اول دیده می شود و هم عبارت «لا اله الا الله» خوانده می شود، پا گذاشتن بر لفظ جلاله، از مصادیق گناهان کبیره است.

به این واقعه از هر زاویه که نگاه کنید، برای این شخصیت، جز خسران چیزی نمی بینید.


البته به نظرم نباید در رسانه ها، بدوا منتشر می شد.

باید آمرین به معروف، موضوع را به صورت محرمانه به ایشان و مسئولین امر منعکس می کردند و او نیز اعمال منفی مرتکب شده را می پذیرفت و توبه می کرد.


یکی دیگر از مسائلی که این ماجرا را تحت الشعاع قرار داده و باعث شده که این مهم، ذبح شود ، ورود افراد جناحی به مسئله است.

در این ورود نیز طیف حامی، خورشید را با انگشت پنهان می کنند و با استفاده از قدرت قلم، به هر نحوی در صدد کوچک جلوه دادن این خبط بزرگ، بر آمده اند که فرصت پرداختن به آن نیست.

مثلا گفته شده چرا باید پرچم را روی قبر بیاندازند که چنین شود؟

از بدو پیروزی انقلاب، چنین مرسوم بوده است که تابوت مبارک شهدا در پرچم کشور پیچیده می شود و این رسمی بین المللی است و روی قبور شهدا پرچم نیز گذاشته می شود تا زمانی که روی آن سنگ قبر بگذارند.


زیدی روز چهارشنبه، نماز جمعه خوانده بود و مدعی بود که چرا باید روز جمعه خواند؟ هر موقع خلیفه اراده کردند باید خوانده شود.

گاهی نیز گفته می شود که پرچم در بعضی از مراسمات زیر پای کودکان افتاده، اما اینجا کودکی در کار نیست، یک شخصیت برجسته ی سیاسی است.

گاهی نیز در مقام دفاع آنقدر مبالغه صورت می گیرد که یادم می آید مؤمنی می گفت:

«گاهی که با توجیهات بیش از حد مسائل، توسط بعضی انسان ها روبرو می شوم، ناخودآگاه به ذهنم می آید که جای این آیه در قرآن خالی است که، ... و خداوند توجیه را آفرید.»

عباس نورزایی
۱۲:۵۱۱۷
مهر

نتیجه تصویری برای ‪veterinary‬‏

چندی قبل، یادداشتی را در خصوص پاره ای از نارسایی های سازمان دامپزشکی در منطقه ی سیستان، منتشر کردم، اما همزمان با روز جهانی دامپزشکی بر خود واجب دانستم تا به آن روی سکه ی فعالیت های این سازمان خدوم نیز اشاره ای داشته باشم.

صحنه های متنوع هشت سال دفاع مقدس و مفاهیمی چون «رزمنده»، «فرمانده»، «دشمن»، «خودی»، «ستون پنجم»، «تپه، ارتفاعات، رمل، هور و …» از جلوی چشمانم، رژه می روند.

از این سوی، نگاهی به جبهه ی وسیع دفاع از حریم سلامت آحاد جامعه می کنم، اینجا به گونه ای دیگر، دشمن را رصد می کنند، رزمندگان را سازمان می دهند و همان مفاهیم جنگ نظامی با دشمن، مصادیقی دیگر دارد.

مرزبانان سلامت، با پایش مرزهای جغرافیایی، هیچ نوع دام و وحوشی را که علیه بیماری های واگیردار، واکسینه نشده باشد، اجازه‌ی ورود به کشور نمی دهند. این دام ها و دام های داخلی باید «کارت تردد» داشته باشند، اما این کارت بر روی گوش آنها نصب می شود.

راستی فکر کرده اید که برای واکسینه کردن یک دام، قوای دامپزشکی، چه خطری می کنند؟
دام، متناسب با طبیعت خود، با لگدزدن، گاز گرفتن، شاخ زدن، عوامل دامپزشکی را پذیرا است، جمعیت دامی نیز قابل توجهند، حالا همین دام باید پلاک کوبی شود، مایه کوبی شود، جراحی و درمان شود، سمپاشی شود و یا شستشو گردد.
این کارها به وسیله ی کارگر شرکت های خدماتی شاغل در بیمارستان ها چون وزارت بهداشت صورت نمی گیرد، با همه ی سختی هایش باید به وسیله ی خود متخصصین مربوطه و افراد تحصیلکرده ی دانشگاهی صورت گیرد.

در شبانه روز، چند وعده سر سفره ای می نشینیم و یکی از فرآورده های خام یا فرآوری شده ی دامی چون لبنیات و انواع گوشت را با رغبت تمام و لذتی سرشار، نوش جان می کنیم، رزمندگان این جبهه، چنین امنیتی را برای ما تأمین کرده اند، یادمان باشد کسانی سپر بلای ما شده اند و ما غافل از آن، به لذت خود می اندیشیم.

کودک مان را به خانه های بهداشت یا مراکز بهداشتی درمانی که شبکه های وسیعی در روستاها و محلات شهری دارند، می بریم و واکسینه می کنیم.
اما به موازات وزارت بهداشت که به بهداشت انسان می پردازد، دامپزشکی در عرصه ای وسیع تر می بایستی کار کند، با امکاناتی اندک در قیاس با آن و همکاری و مشارکت قلیل مردم و دستگاه های دیگر، فعالیت هایی ثمربخش و شاهکارگونه ای را به جامعه عرضه می کند.

کمتر دامپزشکی است که خود در معرض بیماری های مهلکی چون تب کنگو قرار نگرفته باشد. بیماری خطرناکی که با انتشار ترشحی در گوشه ی چشم دامپزشک، بر بدن این رزمنده ی مدافع حریم سلامت، جا خوش می کند و او را جانباز این هدف مقدس می نماید.

گاهی نیز فرماندهی یا رزمنده ای از این جبهه ی مقدس، هدف گلوله های قاچاقچیان دام قرار می گیرند و آنان که ساده می اندیشند با خود زمزمه ی شیطانی می کنند و می گویند، تریاک که قاچاق نکرده، دام است و گوشت آن را مردم می خورند. اما باید بدانیم که خطر یک دام آلوده از تن ها مواد مخدر برای جامعه و اقتصاد کشور بیشتر است.
فرصت نگارش بیشتر در مورد اهمیت کار این جهادگران و سنگرسازان بی سنگر عرصه ی سلامت نیست، برای آنان آرزوی توفیق و پیروزی بر دشمنان سلامت جامعه داریم و از مردم و مسئولین می خواهیم تا بر همکاری و مشارکت خودشان در این مأموریت خطیر بیفزایند.چندی قبل، یادداشتی را در خصوص پاره ای از نارسایی های سازمان دامپزشکی در منطقه ی سیستان، منتشر کردم، اما همزمان با روز جهانی دامپزشکی بر خود واجب دانستم تا به آن روی سکه ی فعالیت های این سازمان خدوم نیز اشاره ای داشته باشم.

صحنه های متنوع هشت سال دفاع مقدس و مفاهیمی چون «رزمنده»، «فرمانده»، «دشمن»، «خودی»، «ستون پنجم»، «تپه، ارتفاعات، رمل، هور و …» از جلوی چشمانم، رژه می روند.

از این سوی، نگاهی به جبهه ی وسیع دفاع از حریم سلامت آحاد جامعه می کنم، اینجا به گونه ای دیگر، دشمن را رصد می کنند، رزمندگان را سازمان می دهند و همان مفاهیم جنگ نظامی با دشمن، مصادیقی دیگر دارد.

مرزبانان سلامت، با پایش مرزهای جغرافیایی، هیچ نوع دام و وحوشی را که علیه بیماری های واگیردار، واکسینه نشده باشد، اجازه‌ی ورود به کشور نمی دهند. این دام ها و دام های داخلی باید «کارت تردد» داشته باشند، اما این کارت بر روی گوش آنها نصب می شود.

راستی فکر کرده اید که برای واکسینه کردن یک دام، قوای دامپزشکی، چه خطری می کنند؟
دام، متناسب با طبیعت خود، با لگدزدن، گاز گرفتن، شاخ زدن، عوامل دامپزشکی را پذیرا است، جمعیت دامی نیز قابل توجهند، حالا همین دام باید پلاک کوبی شود، مایه کوبی شود، جراحی و درمان شود، سمپاشی شود و یا شستشو گردد.
این کارها به وسیله ی کارگر شرکت های خدماتی شاغل در بیمارستان ها چون وزارت بهداشت صورت نمی گیرد، با همه ی سختی هایش باید به وسیله ی خود متخصصین مربوطه و افراد تحصیلکرده ی دانشگاهی صورت گیرد.

در شبانه روز، چند وعده سر سفره ای می نشینیم و یکی از فرآورده های خام یا فرآوری شده ی دامی چون لبنیات و انواع گوشت را با رغبت تمام و لذتی سرشار، نوش جان می کنیم، رزمندگان این جبهه، چنین امنیتی را برای ما تأمین کرده اند، یادمان باشد کسانی سپر بلای ما شده اند و ما غافل از آن، به لذت خود می اندیشیم.

کودک مان را به خانه های بهداشت یا مراکز بهداشتی درمانی که شبکه های وسیعی در روستاها و محلات شهری دارند، می بریم و واکسینه می کنیم.
اما به موازات وزارت بهداشت که به بهداشت انسان می پردازد، دامپزشکی در عرصه ای وسیع تر می بایستی کار کند، با امکاناتی اندک در قیاس با آن و همکاری و مشارکت قلیل مردم و دستگاه های دیگر، فعالیت هایی ثمربخش و شاهکارگونه ای را به جامعه عرضه می کند.

کمتر دامپزشکی است که خود در معرض بیماری های مهلکی چون تب کنگو قرار نگرفته باشد. بیماری خطرناکی که با انتشار ترشحی در گوشه ی چشم دامپزشک، بر بدن این رزمنده ی مدافع حریم سلامت، جا خوش می کند و او را جانباز این هدف مقدس می نماید.

گاهی نیز فرماندهی یا رزمنده ای از این جبهه ی مقدس، هدف گلوله های قاچاقچیان دام قرار می گیرند و آنان که ساده می اندیشند با خود زمزمه ی شیطانی می کنند و می گویند، تریاک که قاچاق نکرده، دام است و گوشت آن را مردم می خورند. اما باید بدانیم که خطر یک دام آلوده از تن ها مواد مخدر برای جامعه و اقتصاد کشور بیشتر است.
فرصت نگارش بیشتر در مورد اهمیت کار این جهادگران و سنگرسازان بی سنگر عرصه ی سلامت نیست، برای آنان آرزوی توفیق و پیروزی بر دشمنان سلامت جامعه داریم و از مردم و مسئولین می خواهیم تا بر همکاری و مشارکت خودشان در این مأموریت خطیر بیفزایند.

عباس نورزایی
۱۹:۱۷۰۷
مهر

به گزارش اسنا در پی انتشار گفتگویی با دکتر قنبری، استادتمام گروه اگرواکولوژی دانشگاه زابل درخصوص بررسی معضل بوجودآمده برای آب شرب مردم شمال استان مهندس عباس نورزایی که از کارشناسان مطرح و با سابقه درحوزه کشاورزی استان میباشند نظر خود را در قالب یادداشت برای دفتر پایگاه تحلیلی اسنا ارسال نمود.

پایگاه خبری تحلیلی اسنا خاطر نشان میکند،در راستای وظایفی که برعهده رسانه ها احساس میشود،برای روشن شدن موضوع و معضل آب سیستان که از اهمیت بالایی برخوردار است هرگونه نظریه واحتمالاتی که علمی ودارای امضامعتبراز شخص نویسنده باشد با رعایت کامل امانت داری در مداراخلاق منتشر خواهد نمود.

ضمنا  مطالب منتشر شده در خصوص معضل آب سیستان به هیچ عنوان نظریه هیات تحریریه اسنا نبوده و مطالب ونظرات ویادداشت ها در این خصوص بدون هیچ کم و کاستی در معرض دید عموم قرار میگیرد

ومسئولین محترمی که احساس میکنند نظرات و یا جوابیه ای در مطالب منتشر شده دارند برای دفتر اسنا ارسال نمایند و این پایگاه خبری تحلیلی برای روشن شدن افکارعمومی جوابیه ها ونظریه هارا منتشر خواهد نمود.

 

مهندس عباس نورزائی معتقد است :

فرضیه ی جناب دکتر قنبری بسیار درست است/چاه نیمه ی یک، حوضچه ی رسوب گیر برای سایر چاه نیمه هاست/چاه نیمه یک، تنها گودالی است که در فاصله ی نزدیک آن، فعالیت های کشاورزی و گردشگری انجام می شود/لزوم مطالعه روابط تأثیر و تأثر پذیری طرفینی این چاه نیمه با محیط اطراف»

فرضیه ی جناب دکتر قنبری مبنی بر استقرار پدیده ی اوترافیکاسیون، براساس تجربه ی حقیر و شرایط چاه نیمه ها، بسیار درست است، اما باید محور یک مطالعه ی علمی قرار گیرد.

 

علاوه بر آن:

چاه نیمه ی یک، عملاً یک حوضچه ی رسوب گیر برای سایر چاه نیمه ها محسوب می شود.

حجم مفید این چاه نیمه، کاهش یافته است و این بدان معنی است که عمق این چاه نیمه نسبت چاه نیمه های دیگر نیز کاهش پیدا نموده است. باکاهش عمق آب، دمای آن نیز بر اثر تابش آفتاب افزایش می یابد· بنابر این کاهش عمق و افزایش دمای آب به خصوص در چاه نیمه ی یک باعث رشد جلبکها از گونه ی میریوفیلوم گردیده است·

 

و همانطور که جناب دکتر قنبری فرموده اند، چاه نیمه یک، تنها گودالی است که در فاصله ی نزدیک آن، فعالیت های کشاورزی و گردشگری انجام می شود و تا کنون روابط تأثیر و تأثر پذیری طرفینی این چاه نیمه با محیط اطراف، مورد مطالعه قرار نگرفته است.

ضمن اینکه در مسیر جریان رودخانه ی هیرمند در سرزمین کشور همسایه نیز آلودگی های زیست محیطی وجود دارد که در کف رودخانه به دلیل عدم جریان مستمر آب، انباشته می شود و با جریان سیلاب ها، همراه شده و به صورت تجمع یافته وارد اولین چاه نیمه می شود.

عدم توجه کارشناسانه به شرایط اکولوژیکی محل برداشت آب(ایستگاه پمپاژ شرکت آبفار) و صرفاَ ولع مصرفی نسبت به آن و نداشتن برنامه ی لای و لجن روبی آن هم مزید بر علت است.

 

بنابر این:

۱- باید مطالعه ای بر تأثیر و تأثر پذیری طرفینی چاه نیمه ی شماره یک با محیط پیرامون صورت گیرد.

۲- میزان عناصر موجود در آب به صورت روتین و دائمی نه مقطعی، مورد پایش، آزمایش و تحلیل قرار گیرد.

۳- سیستم تزریق «گندزدا» در مسیر ورود آب به چاه نیمه(فیدرکانال جریکه) نصب و اولین آبهای ورودی سالیانه را قبل از ورود به چاه نیمه، گندزدایی کنند.

۴- سازمان محیط زیست، هر فعالیتی را توسط هر دستگاهی که به اکولوژی منطقه صدمه زدنش به اثبات رسیده باشد، از طرق قانونی جلوگیری نماید.

۵- برای لایروبی اطراف سوپاپ لوله ی مکش ایستگاه پمپاژ، تأمین اعتبار و این پروژه اجرا شود.

۶- با توجه به قابل توجه بودن جمعیت بهره بردار از این آب، دستگاه های نظارتی، امنیتی با حساسیت بیشتری به این مهم بپردازند.

۷- با عنایت به موقعیت چاه نیمه ها از نظر جغرافیایی و ژئوپلیتیکی، همواره مباحث پدافند غیر عامل، کانال عبور هر اطلاعاتی در رابطه با این آبگیرهای استراتژیک قرار گیرد.

۸- قاتل جلبک میریوفیلوم، ماهی آمور است که صیادان سیستانی به آن شیرماهی می گویند، توصیه می شود تعدادی متناسب و کارشناسی شده، ماهی آمور نسبتاً داشت، در محدوده ی ایستگاه پمپاژ به صورت مدیریت شده، رهاسازی شوند تا جلبک ها را تغذیه نمایند. یادآوری می شود، این نوع جلبک محبوب ماهی آمور است.

۹- حیات و سلامت مردم را بازیچه ی گروه بندی اداری، جناحی نکنیم.

 

 

عباس نورزایی
۱۵:۳۵۰۲
مهر


نتیجه تصویری برای گوساله در خیابان زابل

1-    منطقه‌ی سیستان، فاقد میدام دام می باشد، ابتدای خیابان‌های ورودی به شهر زابل، در چند نقطه در زمین‌هایی بدون هیچ‌گونه ابنیه، نظام و نظارت بهداشتی، دام‌ها به فروش می رسند.

2-    گفته می‌شود، با توجه به محدودیت‌های فیزیکی، مالی، ورود دام زنده از افغانستان، کمتر صورت می‌گیرد، اما دلالانی سودجو با تبانی با قصابان شهر زابل، دام را در شهر زرنج افغانستان، بدون نظارت‌های بهداشتی و در وضعیت بسیار غیربهداشتی و آلوده، کشتار می‌کنند و لاشه‌ها را با قیمت نسبتاً پایینی توسط قاچاقچیان وارد شهر زابل کرده و به مردم می‌فروشند.

3-    تعدادی از قصابان نیز از ضعف اداره‌ی دامپزشکی سوء استفاده می‌کنند و دام‌های خود را در غسالخانه‌ی اموات شهر زهک، کشتار می‌کنند. روی سکویی که مرده‌ها را غسل می‌دهند، عملیات سلاخی صورت می‌گیرد و این گوشت هم به مصرف مردم شهر زابل می‌رسد.

4-    یکی از گاوداری‌های زابل که متعلق به فردی از مسئولین یک تشکل در زابل می‌باشد. نزدیک به هزار رأس گاو در آن نگهداری می‌شود، طبق اعلام مدیر اجرایی کشتارگاه صنعتی دام محمدآباد، طی نه ماه گذشته، هیچ دامی را برای کشتار به آن کشتارگاه، انتقال نداده است. این در حالی است که حمل دام زنده به نقاط دیگر کشور نیز ممنوع است و اداره‌ی دامپزشکی زابل که بزرگترین تشکیلات از نظر نیروی انسانی در منطقه‌ی سیستان در بین ادارات همتا به حساب می‌آید نظارتی بر آن ندارد یا از مقررات نظارتی خود عدول نموده است.

گفته می‌شود این دلالان نفوذ کرده در این تشکل قانونی، با سوء استفاده از عدم آگاهی دامداران، دام‌های پرواری را به صورت قاچاقی با وانت به نهبندان و سپس به سایر نقاط کشور حمل می‌کنند.

5-    در شهر زابل تعداد 29 قصابی دارای مجوز و تعدادی نیز بدون جواز، مشغول توزیع و فروش گوشت هستند. در وضع رقت‌باری داخل خیابان، دام‌هایی را که قرار است بکشند، برای رؤیت مردم به درخت می‌بندند و سپس در ملأ عام کشتار می‌کنند، خون‌ دام در جداول شهر رها و محتویات شکمبه، حامل آلودگی‌های میکروبی وضع اسف‌ناکی را به‌وجود آورده است.

این قصابان برای فرار از مقررات دامپزشکی و سود بیشتر، با سلامت مردم بازی می‌نمایند و حاضر نیستند دام‌ها را در کشتارگاه صنعتی منطقه، کشتار و گوشت کاملاً بهداشتی به مردم عرضه کنند.

6-     همین وضعیت در مورد طیور نیز مطرح است. مرغ با کامیون از شهرستان‌های دیگر توسط سالن‌داران مرغ‌فروش وارد می‌شود و به گاری‌داران توزیع کننده‌ای که در سطح شهرهای منطقه‌ی سیستان پراکنده‌اند، فروخته می‌شود.

فروش مرغ زنده و کشتار آن در خیابان و در فضای باز، با وجود بادهای 120 روزه‌ی سیستان، موجب اشاعه‌ی آلودگی‌ها و ورود آن به ریه‌های مردم این منطقه می‌شود.

7-    نظارت بر عرضه‌ی فرآورده‌های خام دامی و طیور و آبزیان، مأموریت قانونی سازمان دامپزشکی است. به نظر می‌رسد این سازمان در انجام این مأموریت مهم، دچار ضعف و رخوت اساسی هستند و فقط به صدور مجوزهای حمل دام و بخشنامه‌های گاه به گاه برای روان‌سازی قیمت گوشت در تهران، اکتفاء می‌کند.

عباس نورزایی
۱۲:۵۹۱۷
شهریور

به قلم: عباس نورزائی

بمپور، شهری است با سابقه بسیار طولانی پنج هزار ساله که وجه تسمیه‌های زیادی برای آن ذکر کرده‌اند. در یک مفهوم آن را به صورت باغ و زراعت گشاد و فراخ معنی می‌نمایند که با توجه به وضعیت طبیعی منطقه و گسترش کشاورزی، دور از ذهن نمی‌باشد. اگر واژه را بصورت «بن پهل» بنویسیم معنی آن انبوه مردمان زراعت‌پیشه خواهد بود.

شاید صحیح‌ترین نام این شهر «بن پَهلً» به معنی «شهر پایان» باشد. چرا که تاریخ ایران مبین آن است که آخرین حد تسلط پادشاهان ایران در طول تاریخ از این شهر فراتر نرفته است، مگر از دوره‌ی معاصر به بعد که بلوچستان به ایران ضمیمه شده است. به هر حال بمپور شهری پر جمعیت، مهم و آبادان بوده است و بقایای قلعه‌ی بمپور بر فراز تپه‌های باستانی این شهر که شباهت های فراوانی با ارگ قدیم بم دارد و گزارشات تاریخی بسیاری همه به اهمیت این شهر و آبادانی آن دلالت دارد، به گونه‌ای که آن را انبار غله‌‌ی بلوچستان نام نهاده بودند. بقایای اولین دبستان بلوچستان که در سال 1317 هـ . ش به نام دبستان بمپور به مدیریت آقای سعدوی تاسیس شده است، در این شهر نشان از جایگاه علم  و دانش این شهر در منطقه دارد. مرکز آموزش کشاورزی بمپور نیز به‌منظور تربیت مروج کشاورزی روستاهای بلوچستان در سال 1335 و مرکز تحقیقات کشاورزی و اولین شرکت سهامی زراعی استان، در این شهر تأسیس گردیده است.

عباس نورزایی
۱۸:۲۱۱۶
شهریور

به قلم: عباس نورزائی

امروز با نیم ساعت تأخیر به مناسبت هفته‌ی تعاون، دو اتفاق مهم در اداره‌ی کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان رقم خورد:

اول: با حضور جمعی از فعالین بخش تعاون استان و معاون اموراقتصادی و توسعه منابع استانداری، یک سالن دیگر به خیل  کثیر سالن‌های تجملاتی جلسات دولتی اضافه شد و مورد افتتاح قرار گرفت و ما مفتخر بودیم که یک مقام دیگر از اولین‌ها را به خود اختصاص دهیم و بر کرسی‌های قیمتی آن نزدیک به دو ساعت تکیه زنیم.

دومین اتفاق، نشست تعاونگران استان با خانم دکتر اربابی، معاون استاندار بود، با مقدمه‌ای اندک توسط مدیرکل، بلافاصله نوبت به بیان مشکلات توسط اهالی تعاون رسید و تأکید معاون استاندار بر شنیدن مشکلات تعاونی بود. اندکی از مشکلات بیان شده را فرصت نگارش یافتم که بر دیدگان مخاطبین، هدیه می‌نمایم:

عباس نورزایی