فراز هامون

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

وبلاگ تخصصی مهندس عباس نورزائی - مسایل کشاورزی، توسعه روستایی،اقتصادی و اجتماعی، ایده های جدید و تحول آفرین

فراز هامون

* کارشناس ارشد مدیریت توسعه ی روستایی
* دارای گواهینامه TCDC از آکادمی جنگلداری یوننان کشور چین
* قائم مقام سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی سازمان جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* رئیس مرکز آموزش عالی جهادسازندگی سیستان و بلوچستان
* رئیس گروه پژوهشی برنامه ریزی، اقتصادکشاورزی و توسعه روستایی
* مدیر جهادسازندگی منطقه ی سیستان و نیکشهر و قصرقند
* رئیس مرکز هماهنگی شوراهای اسلامی روستایی سیستان
* نماینده ی مجری طرح مجتمع کشتارگاهی صنعتی زابل
* دبیر اتاق فکر جهادکشاورزی سیستان و بلوچستان
* عضو انجمن توسعه ی روستایی ایران
* رتبه ی یک مشاوره در گروه توسعه ی روستایی سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
* مؤلف سه عنوان کتاب منتشر شده، دو عنوان کتاب در دست تألیف و ده ها مقاله ی علمی

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

۱۱:۰۸۲۸
تیر

یادداشت/عباس نورزائی

جاده‌ی معروف ابریشم که خاور نزدیک را به آسیای مرکزی و از آنجا به چین متصل می‌کرد، از جلگه‌های بین‌النهرین نزدیک بغداد شروع می‌شد، از فلات ایران می‌گذشت و سپس از طریق شمال به مرو، بخارا، سمرقند، و از آنجا به چین می‌رفت و در موقع برگشت از جنوب به سیستان، از شرق به قندهار و از طریق کوهستان‌ها تا جلگه‌های رود سِند می‌گذشت. این جاده که امتداد آن در جنوب از سیستان بزرگ و از کناره‌ی کوه‌خواجه می‌گذشت، یکی از بزرگ‌ترین راه‌های تجارتی اعصار قبل بوده که عبور آن از سرزمین سیستان، در توسعه‌ی این منطقه مؤثربوده است. 

موقعیت جغرافیایی شهرسوخته‌ی سیستان، به صورتی است که در مرکز چندین کانون تأثیرگذار بزرگ و کوچک تمدنی در پیش از تاریخ واقع شده که هر کدام از آن‌ها در عین داشتن اشتراکات فرهنگی با سایر نواحی، دارای خصوصیات منطقه‌ای و منحصر به خود نیز می‌باشند. از جمله‌ی این کانون‌های تمدنی می‌توان به دره‌ی سِند و هارپا در سرزمین‌های شرق شهرسوخته، واحه‌های ماوراء‌النهر و ترکمنستان در شمال، کانون‌های فلات مرکزی، فارس، خوزستان و کمی دورتر، بین النهرین در سرزمین‌های غربی و در جنوب‌شرق و جنوب نیز به استقرارهای واقع شده در بلوچستان، حوزه‌ی جازموریان و شبه جزیره‌ی عمان و نیز یکی از مهم‌ترین مسیرهای تجارت دریایی دنیای شرق و غرب(خلیج فارس و دریای عمان) در پیش از تاریخ اشاره نمود. در این زنجیره‌ی مبادله‌ای مناطقی چون چابهار، سراوان و حوزه‌ی جازموریان(جیرفت و ایرانشهر)، جایگاه خاصی داشته‌اند.

از اساسی ترین علل تشکیل شهر زاهدان که امروزه مرکز استان و یکی از کلان‌شهرهای کشور به شمار می‌آید، ایجاد راه‌آهن کویته به نوشکی در پاکستان و سپس به دزداب توسط انگلیس‌ها است. در همین زمان است که مهاجرین اعم از سیک و مسلمانان به این محل(دزداب) وارد می‌شوند. سیک‌ها به‌طور کلی هندیان نیز به نوعی از پایه‌گذاران شهر محسوب می‌شوندکه با ورود خود، فرهنگ‌های هندی را نیز به همراه آوردند، از سبک خانه‌ها گرفته تا غذا و لباس و زبان، حتی مصالح ساختمانی را نیز برای منزل‌شان از هندوستان وارد می‌کردند و همین باعث شده است که همان‌گونه که مبادلات مرزی، علت موجده ی این شهر بوده، هم‌چنان علت مبقیه‌ی این شهر بر محور بازار معروف رسولی باشد.

واردات ادویه از از دیرباز در روستای نوبندیان واقع در بخش نگور شهرستان چابهار، رونق داشته و هم‌چنان این روستا، بارانداز انواع ادویه به حساب می‌آید.

بازارچه های قدیمی دکه‌ای شهر چابهار  و کنارک، طی سالیان ماضی، به طور مستمر، به مبادله‌ی کالاهای مورد نیاز دو طرف مرز به طور سنتی می‌پرداخته‌اند.

مرزنشینان در دو سوی مرز همواره کالاها و خدمات خود را بدون هیچ محدودیتی از شهرها و مناطق قرینه در کشورهای همسایه به راحتی تأمین نموده و و علاوه بر مبادلات اقتصادی، تبادل فرهنگی و مناسبات اجتماعی خوبی داشته‌اند.

مطابق با قانون، مبادله‌ی مرزی عبارت است از خرید و فروش کالا توسط ساکنان مناطق مرزی و تعاونی‌های مرزنشین دارای مجوز، پیله‌وران، بازارچه‌های مرزی، ملوانان، خدمه و کارکنان شناورهای دارای حداکثر 500 تن ظرفیت در حجم و نوع مشخص و در سقف تعیین شده وزارت بازرگانی. این مبادلات صرفاً باید توسط مرزنشینان صورت گیرد و واگذاری و فروش سهمیه و توکیل صرفاً به تعاونی‌های مرزنشین مجاز و به غیر آنها ممنوع می‌باشد.

سقف اقلام قابل ورود در اجرای این قانون که شامل بخشی از مصارف معیشتی و نیازهای مرزنشینان است و توسط وزارت بازرگانی تعیین می‌گردد، مشمول تخفیف حقوق ورودی برای کالاهای خوراکی (ارزاق عمومی) تا صددرصد (100%) و برای کالاهای غیرخوراکی تا پنجاه درصد (50%) متناسب با محرومیت منطقه پس از تصویب هیأت وزیران خواهدبود.

با دخالت دستگاه‌های دولتی و وضع قوانین گمرکی، امنیتی، سیاسی و اجرای پروژه‌های فیزیکی انسداد مرز، گرچه دولت به حسب ظاهر موفق بوده، منافعی را تحصیل نماید، اما به صورت سیستمی این عملیات بر مؤلفه‌های دیگری از زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم مرزنشین اثر گذاشته و موجبات فقر، مهاجرت، تخلیه‌ی آبادی‌های مرزنشین و در نتیجه وقوع ناامنی را در مناطق مهاجرفرست و همین‌طور مناطق مهاجرپذیر، موجب گشته است.

با این مقدمه‌ی نسبتاً طولانی، به رغم‌ ایجاد منطقه‌ی آزاد تجاری اقتصادی در چابهار، سهم بومیان از مواهب آن بسیار اندک بوده است. 

بازارچه‌های مرزی در طول مرزهای استان مصوب و اجرا شده‌اند، اما ساختار نامناسب، مقررات دست و پا گیر، اِعمال سلایق کارگزاران دولتی در اجرای مقررات، فشار مافیای قاچاق کالا و دلایل دیگیری باعث گردیده تا هم‌چنان سهم درآمدی مرزنشینان از این موهبت پیش رو، اندک و به لحاظ آماری، قابل اغماض باشد.

شرکت‌های تعاونی مرزنشینان، به دلیل عدم نظارت بر آن‌‌ها غیر فعال می‌باشند و اگر هم فعال هستند، توسط افراد شاخصی، قبضه شده و از رانت اطلاعاتی و ارتباطی خود استفاده نموده، درآمد حاصله را به صاحبان اصلی آن که مرزنشینان هستند، پرداخت نمی‌کنند. 

نظام کوله‌بری نیز که می‌تواند افراد فاقد شغل را از نظر معیشتی در حداقل‌های زندگی یاری رساند، مواجه با فقدان کرامت و فقدان امنیت است و بر جسم و روح کولبران، تأثیراتی غیرانسانی دارد و در این استان، حتی بسیار کمتر از استان‌های غربی مورد حمایت قرار می‌گیرد.

بنابراین جا دارد تا مجموعه‌ی نظام، اعم از نیروهای مسلح، صدا و سیما، ائمه‌ی محترم جمعه و جماعات و دولتمردان، با همکاری مردم و نمایندگان‌شان در مجلس شورای اسلامی:

1- ساختار و مقررات مناطق آزاد تجاری، بازارچه‌های مرزی، گذرهای مرزی، شرکت‌های تعاونی مرزنشینان را بازنگری، آسیب‌شناسی ضربتی انجام داده، با اصلاح قوانین، زمینه‌ی فعال‌سازی اصولی آن‌‌ها را برای افزایش سهم اشتغال در مناطق مرزی استان، فراهم نمایند.

2- مجلس محترم شورای اسلامی، منطقه‌ی آزاد تجاری اقتصادی زابل را هر چه سریع‌تر تصویب و دولت محترم، در اجرای سریع زیرساخت‌های آن اهتمام ویژه‌ی بنماید، تا راه‌اندازی و رونق آن موجب ماندگاری مردم در منطقه شده، این نقطه‌ی تمدنی و مایه‌ی فخر همه‌ی ایرانیان، در کنار و مرتبط با سایر فعالیت‌های اقتصادی، مجد و عظمت دوباره‌ی خود را بازیابد.

3- دولت محترم، بازارچه‌ها، گذرهای مرزی و تعاونی‌های مرزنشینان را به سایر نقاط استان، گسترش داده و هر چه سریع‌تر در استقرار آن‌ها همت نماید.

4- در مسیر جاده‌ی ترانزیتی چابهار به میلک، مجتمع‌های رفاهی لازم و پویا و فعال، ایجاد گردد تا خود موجب ایجاد اشتغال برای سکنه‌ی استان گردد.

5- تیرپارک‌هایی با استاندارد بین‌المللی در پایانه‌های میلک، میرجاوه، کهک سراوان، پیشین و ریمدان، ایجاد گردد تا جاده ‌های منتهی به پایانه‌های مرزی از صفوف طولانی، اتلاف وقت زیاد و بی‌نظمی در انجام تشریفات مرزی نجات یابد. هم تعداد قابل توجهی اشتغالِ با کرامت ایجاد شود و هم خود این تیرپارک‌ها، کالاهای همراه رانندگان کامیون‌ها را جذب و بازارچهها‌یی فعال و جاذب مسافر و متقاضیان کالا را به وجود آورد.  

6- از آنجا که امتیازات اعطائی به اهالی بخش‌های مرزی کشور و تعاونی‌های مرزنشینان در خصوص تسهیلات مبادلات مرزی به منظور رفع نیازهای ضروری زندگی و رفاه حال آنان می باشد. ضروری‌ است تمهیداتی اتخاذ گردد تا منافع ناشی از این تسهیلات منحصراً به مرزنشینان عضو و دارندگان کارت مبادلات مرزی تحت پوشش تعلق گیرد.

7- زمینه‌های صادراتی کالا، توسط دولت مورد مطالعه‌ قرار گیرد و با اعطای جوایز صادراتی و معافیت‌ها و تسهیلات اعتباری مناسب، به صادرات محصولات تولیدی توسط مردم استان، رونق داده شود.

8- آموزش صادرات و واردات و آشنایی مقررات و تشریفات مربوطه به طیف وسیع‌تری از مردم داده شود تا دایره‌ی این مبادلات قانونی از تعدادی اندک بازرگانان سنتی فرا‌تر رود.

9- در امور مرزها، دستگاه‌های متعددی دخیل هستند که هر کدام مبالغی برای ارائه‌ی خدمات دستگاه مربوطه به صورت جداگانه دریافت می‌کنند، همه‌ی این دریافتی‌ها، در وهله‌ی اول مورد کارشناسی قرار گیرد و همه از یک کانال اخذ و به صورت متمرکز به حساب درآمدهای دولت واریز و با عنوان بودجه بین دستگاه‌های ذی‌مدخل، بازتوزیع شود.

10- رعایت کرامت انسانی کولبران، وارد کنندگان و صادرکنندگان در مرز و مسیرهای ارتباطی مرزی، توسط کارگزاران همه‌ی سازمان‌ها اعم از نظامی، انتظامی، امنیتی و اجرایی صورت گیرد و برای سامان دادن به این موضوع مهم، عوامل دخیل آموزش‌های لازم را ببینند.

عباس نورزایی
۱۱:۰۴۲۸
تیر

یادداشت/عباس نورزائی

هقته ی گذشته٬ توفیق حاصل شد٬ بهذچهارگوشه ی دشت سیستان٬ نگاهی اندازم. ترکیبی از رنگ های امیدبخش و مفّرح٬ چشم را نوازش می داد. رنگ طلایی مزارعِ خوشه داده ی گندم تفوق داشت٬ اما باغات انگور یاقوتی و مزارع خربزه و هندوانه٬ سبزینه ای دیگر بود که با رنگ سایر گیاهان٬ به این دشت زرخیز و تمدنی کشور٬ مخملی از عزت و سرافرازی ملت ایران٬ پوشانده بود.

یادم می آید اواخر دهه ی ۷۰ خشکسالیِ بی رحمی منطقه را فراگرفت. نیمه های دهه ی ۸۰ اثری از باغات انگور یاقوتی وجود نداشت٬ اما در سازمان جهادکشاورزی استان٬ اراده ای برای احیاء این حبه های خوش رنگ٬ موج می زد و نهالستان های زیادی با حمایت دولت٬ توسط مردم احداث و سپس به صورت یارانه ای در اختیار باغداران گذاشته شد و امروز حاصل آن دوراندیشی را در کلام آماری مسئولین فعلی بخش کشاورزی شنیدم که گفتند امسال از ۳۲۰۰ هکتار انگور یاقوتی در سیستان ۲۵ هزار تن انگور برداشت می شود.

خربزه ی معروف به «قندک سیستان»٬ با طعمی منحصر به فرد و شهدی که لب می ترکاند٬ یک سر و گردن بالاتر از همه ی ارقام این میوه در کشور٬ دل ربایی می کند و به همراه «خربزه ی سفیدک» و «هندوانه ی محلی سیستانی»٬ بر بازار کشور و کناره ی همه ی جاده های منطقه٬ لنگر انداخته و به زندگی دوباره ی کشاورزی سیستان٬ لبخند رضایت دارد.

این اندک آبادانی امسال٬ به برکت جریان بیشتر هیرمند در سال زراعی پیش رو٬ بوده است. گله های گوسفند در پس چر مزارع٬ استخرهای پرورش ماهی٬ گوساله های پرورش یافته و گاوان شیرده٬ مرغ های بومی و ماکیان قابل عرضه به بازار٬ تنوع در کاشت و به ثمر نشستن باغات سایر میوه ها چون انواع انگور٬  توت٬ پسته٬ انار٬ عناب٬ حتی زردآلود٬ کورسویی از امید را به آینده ی سیستان در دل مردم روشن کرده است.

کاش جریان هیرمند٬ چون گذشته دائمی بود.

کاش برای کشاورزی مدرن٬ برنامه ریزی اقدام و عمل٬ صورت می گرفت.

کاش نیروی انسانی کشاورزی٬ جوان سازی می شد.

کاش در بخش کشاورزی٬ به تحقیق و آموزش٬ اهمیت داده می شد و امور کشاورزی به صورت روزمره٬ اداره نمی شد.

کاش صنایع تبدیلی کشاورزی٬ استقرار پیدا می کرد و اندکی که ایجاد شده بود٬ حمایت می شد تا تعطیل نمی شدند.

کاش ...

دستیابی به همه ی این آرزوها٬ بلکه شرایطی بسیار بهتر از آن٬ برای بخش کشاورزی قابل حصول است٬ اگر:

- دولت محترم٬ برای جبران مافات٬ برنامه ی اقدام و عمل برای «توسعه ی جهشی…ِ» منطقه را به اجرا بگذارد و به سیره ی سال های ماضی٬ فقط به بودجه های قطره چکانی اکتفاء نکند.

- استراتژی مذاکره ی قدرتمندانه را برای تثبیت «حقابه ی هیرمند و هامون»٬ با عزمی راسخ به سرانجام برساند.

- دولت محترم از دایره ی کارشناسان فراوان متخصص٬ متعهد٬ کارکشته ی  بومی٬ نه افراد سیاسی و جناحی و آلوده به تملق و نه حرّاف و پوپولیست٬ مدیران بخش کشاورزی را انتخاب و منصوب کند.

- بخش خدمات به ویژه ظرفیت بی بدیل مرز٬ بازارچه های مرزی و منطقه ی آزاد تجادی و اقتصادی را در سیستان٬ فعال کند.

- سرمایه گذاری در بخش صنعت را در این منطقه٬ جدی گرفته و با همان اراده و انگیزه ای که در دوره ی تبلیغات انتخاباتی٬ وارد میدان می شود٬ همچون صد ها شهرک صنعتی فعال که در حواشی تهران٬ قزوین٬ البرز٬ ورامین٬ یزد و سمنان٬ ایجاد شده است٬ کارخانجات متعدد و متنوعی را برای جذب سرریز جمعیت٬ مستقر و پشتیبانی نماید.

- نمایندگان محترم سیستان٬ از اتفاق مردم که به آنان رأی داده و بعد از عنایات خداوند و حضرت ولی عصر(عج) و رهبری معظم انقلاب٬ به عملکرد و رفتار جهادی شان در این مقطع دل بسته اند٬ درس گرفته و به جای خنثی کردن اثر زحمات و انرژی خود٬ برآیند نیروهای شان را مضاعف و تکاثری نموده٬ با دل و جان٬ اقدامی جهادی و انقلابی نمایند و از مماشات در پیگیری امور مردم و منطقه٬ پرهیز کنند.

- مدیران محترم دولتی٬ توجه داشته باشند که «انتخابات» یک ابزار و وسیله است برای کسب قدرت و «قدرت» در جمهوری اسلامی٬ وسیله ای است برای عرضه ی «خدمت»٬ بنابراین تسویه حساب های انتخاباتی٬ شیوه ی «تشنگان قدرت» است٬ نه «شیفتگان خدمت»

عباس نورزایی
۱۱:۰۱۲۸
تیر

یادداشت/ عباس نورزائی


در خبرها به نقل از روابط عمومی استانداری سیستان و بلوچستان آمده بود که جایزه اول دوازدهمین دوره‌ی جایزه‌ی ملی محیط زیست ایران در مراسمی با حضور جهانگیری و ابتکار به علی‌اوسط هاشمی، استاندار سیستان و بلوچستان تعلق گرفته است.

درست در سالیان مدیریت ایشان، سازمان بهداشت جهانی، شهر زابل ایران را آلوده‌ترین شهر جهان اعلام کرد که در آن مردم، ماه‌ها از وجود طوفان‌های غباری در تابستان رنج می‌برند.

اداره‌کل محیط ‌زیست سیستان و بلوچستان نیز رسماً آلودگی زابل را 80 برابر استاندارد جهانی دانست.

فاجعه‌ی زیست‌محیطی در تالاب هامون در حال رقم خوردن است و حیات طبیعی در با آغاز به فعالیت پتروشیمی در تالاب لیپار چابهار به دلیل عدم توجه به اجرای پیوست زیست‌محیطی این طرح توسعه‌ای و سایر طرح‌های در دست اجرا، به مخاطره افتاده است.  

بر اساس اعلام دانشگاه علوم پزشکی زابل، سالانه ۵۰۰  نفر به بیماری سل در سیستان مبتلا می‌شوند که از این حیث، رتبه‌ی نخست ابتلا به این بیماری را در کشور دارد.

چهره‌ی غم‌بار اغلب شهرهای استان، سخن معاون امور شهرداری‌های سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور را تایید می‌کند که گفت: «در حال حاضر سرانه‌ی فضای سبز شهری در کشورمان ۱۱.۸ متر مربع است در حالی که در وضعیت مطلوب برای فضای سبز باید ۲۵ متر مربع باشد و نسبت به استان‌های کشور، سیستان و بلوچستان کمترین میزان فضای سبز کشور را دارد» و شهردار زاهدان، سرانه‌ی‌ فضای سبز در زاهدان را کمتر از یک متر مربع می‌داند.

چندی قبل، بر اثر نشت هشت تن مشتقات نفتی از یک کشتی شناور در حوالی اسکله‌ی شهید کلانتری بندر چابهار بخشی از آب‌های این بندر آغشته به مواد نفتی شده است و با چسبیدن این مواد به سنگ‌های ساحل، هم‌چنان آلودگی در سواحل دریای عمان، جولان می‌دهد.

پسماندهای شهری و فاضلاب شهری در کلان‌شهر زاهدان و همه‌ی شهرهای استان، به روش بسیار سنتی و آلوده‌کننده دفع می‌شوند و به دلیل عدم حمایت مالی دولت، طرح‌های عمرانی مربوط در اغلب این شهرها، بلاتکلیف مانده است و جان مردم بی‌پناه استان را نشانه گرفته‌اند. 

به رغم وجود چندین کشتارگاه صنعتی و بهداشتی دام و طیور در استان، استاندار و مدیران منصوبه از جانب ایشان نتوانسته اند به وضعیت آشفته و آلوده ی کشتار دام و طیور در خیابان ها و اماکن غیربهداشتی سامان بدهند و در مواردی نیز که ورود پیدا کرده اند، استانداردهای دامپزشکی را با سلایق فرمانداران، زیر پا گذاشته‌اند.

حال با این شمه از وضعیت زیست‌محیطی استان و درست هم‌زمان با جان‌کندن مردم سیستان در طوفان ریزگردهایی که یک هفته تداوم دارد، جایزه‌ی اهدایی به جناب استاندار، چه محلی از اِعراب دارد؟

حاصل خدمات ایشان به استان سیستان و بلوچستان، کسب رتبه‌ی یکم توسعه نیافتگی این استان است. برای حصول چنین رتبه‌ای، در کدام نقطه ی جهان، مدیر ارشد دولتی در استان را جایزه می‌دهند؟


عباس نورزایی
۱۰:۵۲۲۸
تیر

تدوین: عباس نورزائی


قسمت اول: منشأ و ویژگی ها

 بادهای سیستان٬ این روزها به دلیل شرایط حاکم اقلیمی و محیطی در سیستان٬ به هیولای هفت سری می ماند که بردن نام آن برای ساکنین این دیار٬ بسیار چندش آور شده است.

قصد داریم با این پدیده ی طبیعی در سیستان٬ عمقی تر آشنا شویم تا با آن کنار آئیم و آن را جزء لاینفک و جداناشدنی از زندگی خود دانسته٬ با اقداماتی عالمانه٬ نقمات فعلی این پدیده ی آفریده شده ی خداوندی را به نعماتی زندگی آفرین تبدیل کنیم.

با گرمتر شدن هوا در اردیبهشت ماه هر سال، دامنه ی کم فشار جنوب شرقی ایران گسترش بیشتری یافته و متعاقب آن فروبار روی دریای خزر در موقعیت شرقی تری قرار می گیرد. در این هنگام تمام بادهایی که از شرق و جنوب شرق کشور به صورت بادهای ۱۲۰ روزه می وزند، نتیجه ی چرخش و ورود هوا به سمت مرکز کم فشار جنوب شرقی ایران است. 

منشأ اصلی بادهای پرفشار روی خزر و بعد از آن هوای سرد روی ارتفاعات هندوکش و هیمالیاست .به عبارت بهتر با قوی تر شدن پر فشار روی دریای خزر این عامل به عنوان عامل برتر به ایفای نقش می پردازد و هوا را به سوی کم فشار به جنوب شرق ایران می راند. 

هنگامی که پرفشار روی دریای خزر عقب نشینی می کند یا ضعیف تر می شود هوای سرد روی ارتفاعات بلند هندوکش و هیمالیا به سمت کم فشار جنوب شرق ایران حرکت می کند که ابتدا جهت شمال شرقی داشته و زمانی که به خراسان جنوبی می رسد جهتی شمالی و سپس در سیستان به سمت جنوب شرق منحرف می شود. 

وضعیت توپوگرافی دشت زابل که ارتفاعات پلنگان در غرب و ارتفاعات بابائی در شمال شرق این دشت واقع شده است . حالت کانال طبیعی ایجاد نموده و باعث تشدید سرعت این باد می شود .

این باد در منطقه ی زابل به «باد لوار» معروف است که به مفهوم گرم و خشک بودن این باد است که این باد دارای جهت شمالی و یا شمال غربی می باشد .

از اوایل اردیبهشت ماه شروع شده و تا شهریور و حتی مهرماه ادامه دارد که به دلیل مدت وزش به نام بادهای 120 روزه مشهور است. 

حداکثر سرعت باد در تیرماه تا 100 کیلومتر در ساعت و در موارد نادر به بیش از آن نیز می رسد. متوسط سرعت باد در ماه های تابستان در حدود 26 کیلومتر در ساعت و  در ماه های زمستان به 13 کیلومتر در ساعت می رسد. جریان باد در سیستان در کلیه ی فصول سال برقرار است و بیشترین موارد وزش باد مربوط به تابستان است.

این باد در ابتدای صبح آرام بوده٬ در ساعت 9 و حدود ظهر به حد اکثر سرعت خود می رسد٬ از بعدازظهر سرعت آن فروکش و در ساعات شب به صورت نسیم ادامه داشته یا از حرکت می ایستد.

در طول مدت وزش باد 120 روزه، حداکثر متوسط سرعت باد در طول روز در ساعت ۶ صبح و حداقل متوسط سرعت باد در ساعت ۳ بعدازظهر رخ می دهد.

بنابراین وقتی صبح از خواب بیدار شدید٬ حداکثر سرعت باد را که ملاحظه می کنید٬ نگران نباشید در همان روز و در ساعات بعدی٬ بادِ آرامی را تجربه خواهید کرد و وزش یکنواختی وجود ندارد.

پس باد صبح شدیدتر٬ باد عصر آرام تر و باد نیمه ی اول شب٬ ملایم تر است. یکی دیگر از علل «نیمروز» خواندن سیستان٬ همین واقعیت است که نیمی از روز شدت باد و در نیمی دیگر از روز٬ آرامش را تجربه می کنید.


قسمت دوم: نعمات

پیش‌تر بادهای 120 روزه‌ی سیستان را از ابعاد منشأ و تأثیرات منفی(نقمات) آن مورد بررسی قرار دادیم، در ادامه‌ی این بحث، به نعمات یا تأثیرات مثبت این بادها اشاره می‌کنیم:

تلطیف هوا:

ارتفاع دشت سیستان از سطح دریا 480 متر می‌باشد، بنابر این مقیاس، این منطقه، در اقلیم گرم و خشک قرار دارد.  به موازات شروع فصل گرما در دشت سیستان، بادهای 120 روزه نیز شروع به وزیدن می کنند و تقریباً با پایان یافتن فصل گرما، این بادها نیز فروکش می‌نمایند. جهت وزش بادهای 120 روزه به گونه‌ای است که ابتدا سطوح  وسیع دریاچه‌ی هامون را در می‌نوردد و سپس وارد نقاط مسکونی سیستان می‌شود، آنگاه همانند یک تهویه‌ی طبیعی، هوای سرد را از دریاچه به سایر نقاط منطقه منتقل می‌کند و در متعادل کردن دمای منطقه مؤثر است. 

خارخانه‌ها: 

قبل از ظهور ماشین‌های خنک‌کننده، مردم سیستان با تعبیه‌ی بادگیرهایی بر سقف گنبدی منازل که به «کولَک» معروف است و دریچه‌هایی در بدنه‌ی  شمالی دیوار که «سورَک» نامیده می شود، باد را به دام می‌انداختند و وادار به جریانی از سقف به داخل منازل و سپس خروج از دریچه‌های دیوار می‌کردند، در مواردی نیز بادگیرها بسته و باد را مستقیماً از طریق دریچه‌ها، وارد منزل می‌کردند. گاه نیز پشت منزل، پشته‌ای خارشتر یا بوته‌ها و خاشاک دیگر را می‌گذاشتند و بر روی آن آب می‌پاشیدند تا مثل یک کولر آبی عمل کند. این تکنیک به «خارخانه» معروف بود.

منبع تأمین انرژی:

بشر امروزین با سعی و خطا دریافته است که باید به منظور جلوگیری از تخریب محیط زیست به «انرژی‌های نوین» متوسل شود و یکی از ظرفیت‌های تولید انرژی در باد، نهفته است. مزارع تولید برق به وسیله‌ی نیروگاهای بادی، ظرفیتی عظیم برای  ایجاد اشتغال، درآمدزایی، تأمین انرژی منطقه و رفع ریزگردها را فراهم می‌کند. در صورت سرمایه‌گذاری در این خصوص، می‌توان نسبت به صادرات برق تولیدی به کشورهای همسایه مانند افغانستان و پاکستان نیز اقدام کرد زیرا از این کشورها درخواست‌هایی وجود دارد.

هوادهی به آب برای تأمین اکسیژن آبزیان: 

با توجه به گرمای هوا و لزوم اجرای برنامه‌های ماهی‌دار کردن دریاچه‌، وجود گرمای منطقه، باعث می‌شود تا اکسیژن کافی در اختیار آبزیان قرار نگیرد. اما بادهای 120 روزه، خود به مثابه «هواده‌های طبیعی» عمل می‌کنند و به طور کلی اکسیژن‌دهی لازم را به آب برای استفاده‌ی آبزیان می‌نماید.

آسیاب‌های بادی: 

در گذشته سیستان، یکی از کانون‌های آسیاب‌های بادی بوده است. در این تکنیک، باد را کانالیزه می‌کنند تا به پرههایی چوبین برخورد و آن را که به سنگ‌های آسیاب متصل است، به حرکت آورد. با این وصف با استفاده از نیروی طبیعی باد، بدون صرف هزینه، به آسیاب غلات پرداخته می‌شود. 

پمپ‌های آب‌کش بادی: 

در بعضی از نقاط در گذشته، با تعبیه‌ی دکل‌های چوبی و حرکت آن‌ها به وسیله‌ی نیروی باد، سطل آب بسته شده به این دکل به طور مرتب وارد چاه شده، پرآب می‌شد و سپس بالا می‌آمد و آب را در نهری تخلیه می‌نمود تا مورد استفاده ی احشام قرار گیرد، مزرعه ‌یا باغی کوچک را آبیاری نماید. 

تأثیر باد در گرده‌افشانی و تلقیح گیاهان و درختان:

 گل‌ها و شکوفه‌های درختان دارای دو نوع میله است که بعضی عضو نر و برخی عضو ماده می‌باشند. در میله‌های نر، کیسه‌هایی  پر از گرده‌های ریز که به منزله‌ی نطفه‌ی حیوانات نر است و میله‌های ماده که درون‌شان خالی و قسمت پایین آنها به تخمدان می‌رسد، مثل تخمدان حیوانات ماده می‌باشد. یکی از فواید باد آن است که در نتیجه‌ی  وزش آن، گرده‌های نر روی میله‌های ماده رسیده، با اعمال شگفت‌انگیزی که حکایت از حکمت کامل الهی می‌کند، درخت و گیاه، آبستن می‌شود.

جابجایی ابرهای بارور:

ایجاد و حرکت دادن ابرها و حمل نمودن آن به نقاطی که خدا خواسته است و به دنبال آن نزول پر برکت باران، از دیگر مأموریت‌های باد است که خداوند متعال بر آن در آیات قرآن حکیم تأکید ورزیده است. 

کمک به تشکیل پروفیل خاک:

در خط‌القعرها و نقاط کم ارتفاع، اثر بادهای 120روزه‌ی سیستان و در کنار آن انجام عملیات زراعت و کشاورزی در تشکیل پروفیل خاک حائز اهمیت می‌باشد. تحت تأثیر بادهای مذکور ذرات ریز رس( بافت سنگین) به منطقه انتقال و ضمن مخلوط شدن با ذرات درشت(بافت سبک) و واریزه‌های موجود، بافت مناسبی از خاک را در حوزه به وجود می‌آورد.


قسمت سوم: نقمات

چرخه‌ی فرسایش و رسوب هیرمند: 

سیلاب‌های وحشی، سالیانه حجم زیادی از رسوبات را با خود وارد کاسه‌ی ژئومورفولوژیکی سیستان(در بخش افغانی و  ایرانی) آن می‌کند. وزش بادهای 120 روزه مجدداً بخشی از این رسوبات را برداشت، حمل و مجدداً در نقاط مختلفی از مسیر رودخانه‌ی هیرمند، به آن تحویل می‌دهد و این چرخه، هزاران سال است تداوم دارد. ‌گاه شدت برداشت رسوب از آب‌کَندها به حدی است که سطح زمین را ناهموار می‌کند، بریدگی‌ها و تَلماسه‌ها، بهره‌برداری از زمین کشاورزی را ناممکن می سازد. 

تأثیر باد در فرسایش زمین( ایجاد کلوت،کلوتک) به ویژه در حوالی تاسوکی، کاملاً مشهود است. شدت وزش این باد به حدی است که هر گونه فعالیت را از انسان سلب می‌نماید، در وضع عمومی اختلال می‌کند و چنان سطح زمین را می‌ساید که در فاصله‌ی چند ساعت، زمین‌های زراعتی و باغ‌ها را انباشته از شن و ماسه می‌کند و تپه‌ها را نیز به سطح صاف ونسبتاً همواری تبدیل می‌سازد.

تأخیر در برداشت محصول و ضایعات تحمیلی به کشاورزان: 

بادهای 120 روزه با برداشت محصول عمده‌ی سیستان یعنی گندم، هم‌‌زمان است. وزش باد باعث می‌شود تا این برداشت به تأخیر افتد، ساقه‌های گندم خشک می‌شود و این خشکیِ بیش از حد، ریزش دانه‌های گندم، خوابیدگی یا وَرس، هم‌چنین جابجایی دسته‌های گندم درو شده را به دنبال داشته و سالیانه حجم قابل توجهی از محصول را ضایع می‌نماید. یا بوته‌های جالیز را خشک می‌کند و برداشت زودرس را موجب می شود.

مسدود شدن به جاده‌ها: 

با وزش باد، اگر غبار آن غلیظ باشد، کاهش دید را موجب می‌شود که جاده‌ها مسدود می‌گردد. گاهی نیز حرکت شن‌های روان، جاده‌ها را می‌بندد و تردد را ناممکن می‌سازد. نقاط متعددی در این منطقه وجود دارد که ماشین‌آلات راه‌سازی و راهداری وزارت راه را به خود مشغول داشته است.  

خسارت به کانال‌های آبرسانی: 

لایروبی انهار و رودخانه‌های سنتی سیستان، از دغدغه‌های بزرگ کشاورزان و سازمان آبیاری منطقه بوده و «نظام حََشَر» از دیرباز برای مقابله با همین بلیه ایجاد شده است. بادهای 120 روزه، شن‌های روان را به داخل این رودخانه‌ها، انهار و کانال‌ها، هدایت می‌کند و باعث می‌شود تا سطح مقطع آنها برای عبور آب کاهش یافته و در موارد فراوانی مسدود شود بنابراین سالیانه امکانات، وقت، نیرو و اعتبارات زیادی را مصروف خود می‌سازد. 

خسارت به ذخیره‌گاه‌های آب: 

بادها باعث پرشدن مخازن ذخیره‌ی ‌آب می‌گردد. براساس داده‌های آماری، میزان کل رسوبات حمل شده به مخازن چاه‌نیمه(دریاچه‌ی ذخیره‌گاه آب سیستان)، طی 15 سال 5257408  تن و در طی یک سال 220000 مترمکعب بوده است. برای احداث چنین ذخیره‌گاهی میلیاردها ریال هزینه شده تا حجم مفیدی قریب 760 میلیون مترمکعب آب را در خود جای دهد، اما رسوبات بادی و آبی، نزدیک به 200 میلیون مترمکعب از حجم مفید آن را به خود اختصاص داده و این ظرفیت را به حدود 500 مترمکعب رسانده و تا کنون برای لایروبی آن هیچ اقدامی نشده، در نتیجه، پیش‌بینی می‌شود در دهه‌های آتی، نسل‌های آینده‌ی سیستان، این ظرفیت حیاتی را نیز از دست بدهند. 

افزایش دما و کاهش رطوبت موجود در محیط :

در ماه‌های تابستان به علت تبخیر فوق‌العاده بر اثر بادهای 120 روزه سطح دریاچه‌ی هامون، به حداقل خود می‌رسد. بر اساس اندازه‌گیری‌ها و آمارهای موجود، میزان متوسط تبخیر در سیستان از سال 42 به بعد حدود  7/4 متر در سال بوده است. بر اساس آمار هواشناسی با شدت اثر بادهای 120 روزه، میزان تبخیر و رطوبت‌نسبی هوا کاهش یافته است.

لغو پروازها و کاهش دید: بر اساس گزارش سازمان هواشناسی استان، نسبت به سال‌های ما قبل میزان فاصله‌ی دید کاهش زیادی یافته و سرعت باد نیز افزایش داشته است و پروازهای بی‌شماری از منطقه لغو گردیده است.

تأثیر باد بر سلامت انسان: 

باد یا اغتشاشات هوا، موجب بی‌خوابی، کم‌خوابی، خستگی، کوفتگی عضلات، تحریکات عصبی، اضطراب‌های روحی، سردردهای شدید و احساس درد در محل‌های زخم پس از جراحی می‌شود. تداوم باد در در افزایش فشار خون، اثر می‌گذارد.

صدای زوزه‌ی باد، قادر است آرامش شنوایی را برهم زده و فرد را دچار ضعف اعصاب و تحریکات عصبی نماید، همچنین گرد وغبار ناشی از باد، باعث ایجاد اختلالات تنفسی، بیماری‌های چشمی نظیر تراخم، کم‌سویی می‌گردد. 

مسئولین وزارت بهداشت و آموزش پزشکی اعلام نموده‌اند که: «سیستان، رتبه ی ابتلای به سل در کشور را دارا است و از هر 1000 نفر 20 نفر مسلول هستند.» بادهای 120 روزه، تخم انگل‌ها، اسپورهای مختلف، کُزاز و شاربُن را نتقال می‌دهد و پشه‌ی آنوفِل را پرواز می‌دهد و از جایی به جای دیگر منتل می‌کند. 

بیماری‌های تنفسی، گوارشی و چشمی زیادی در اثر آلودگی‌های ایجاد شده به علت وزش باد در منطقه مشاهده می‌گردد که یک نمونه منحصر به فرد آن «کراتیت‌شنی» است  که در این بیماری ذرات ماسه باعث خراشیدن قرنیه‌ی چشم و کاهش دید می‌گردد.

تأثیر بر تنظیف و بهداشت ساختمان‌ها:

با وزش بادهای 120 روزه، در همه‌ی ساختمان‌های اداری، منازل و بیمارستان‌ها، لایه‌ای از غبار ریزبافت جاخوش می‌کند و تکرر تنظیف سخت غبارروبی، اغلب بیماری آسم برای خانم‌ها و کارگران تنظیف را به دنبال داشته و یا به بیماری روانی وسواس دچار شده‌اند.  

تصادفات جاده‌ای: 

مسدود شدن جاده‌‌ها چه به دلیل حرکت شن‌های روان یا غلظت ریزگردها و کاهش دید باعث تصادفات فراوانی شده، بخشی از جامعه را سوگوار می‌نماید، خانواده‌هایی را بی‌سرپرست و خسارات زیادی به جامعه‌ی سیستان وارد می‌کند. 

تأثیر در اجرای پروژه‌های عمرانی: 

بادها موجب کُندی در اجرای پروژه‌های عمرانی و کار در ارتفاع می‌شود. . تصور کنید که جرثقیل لوله‌ای با سایز بالا را کمی بالا بیاورد و بادهای ۱۲۰ روزه نیز در حال وزیدن باشد٬ چناچه شدت و سرعت باد از حدی بیشتر باشد٬ خودِ جرثقیل جا خالی نموده٬ فرش زمین می‌شود٬ بنابراین باید صبر کرد تا فقط در اوقاتی که سرعت باد مینیمم است٬ بارگیری و تخلیه صورت گیرد٬ در این صورت زمان اجرای طرح٬ به طور ناخواسته افزایش می یابد.

از نگاهی دیگر٬ به هنگام جوشکاری لوله‌ها به‌هم در مزرعه٬ باید سرعت باد طوری باشد که گلوله‌های ذوب شده‌ی جوش را که حکم قطرات آب را پیدا می‌کنند٬ جابجا ننماید و از استاندارد این کار٬ خارج نکند. گاه برای مقابله با اثرات منفی باد بر جوشکاری٬ از قفسه‌های امن بادشکن استفاده می‌شود٬ اما محیطی بسیار داغ و پر دود ایجاد می‌شود که جوشکاران را یارای تنفس نیست و در حالی که همه‌ی عوامل دیگر برای سرعت بخشیدن به کار در اختیار است٬ این کار ناممکن می گرددبالا بردن هزینه‌های ساختمانی:

برای مقابله با ورود  باد و بالتبع انتقال ریزگردها و ماسه بادی به داخل ساختمان، یکی از کارآمدترین روش‌ها، پنجره‌ها و درب‌های دوجداره است. بنابراین هزینه‌ی بالایی برای بکارگیری آن به جیب مردم وارد می‌شود که در شرایط عادی در خیلی از شهرستان‌ها چنین هزینه‌ای به مردم تحمیل نمی‌شود.

کاهش سطح زمین‌های کشاورزی: 

بادکَندها، عملاً پستی‌های ساخته‌ی باد یا آب هستند و تَلماسه‌ها که در سیستان به «کاسه‌ی ریگ» معروفند بر بستر اراضی زراعی واقع می‌شوند و سطوح زیادی از اراضی زراعی را به خود اختصاص می‌دهند و آنها را از حیز انتفاع خارج می‌سازند. فقط یک نمونه‌ی آن 16 هزار هکتار در میانکنگی(شهرستان هیرمند)، معروف است.                

خاک‌پاشی روی سطوح برگ‌های محصولات زراعی و باغی: 

تنش بادی موجب خشک شدن برگ‌ها، قوام نیافتن گل‌ها و میوه‌ها در گیاه می‌شود. از سویی باد باعث می‌شود تا لایه‌ای از غبار روی سطح برگ‌ها بنشیند و این موجب می‌گردد تا برگ‌ها نور کافی را برای فرآوری شیره‌ی پرورده در اختیار نداشته و نیز به درستی تبادل هوا صورت نگیرد، در نتیجه بر رشد گیاه تأثیر گذاشته، راندمانی غیراقتصادی عاید گردد.

چرخه‌ی فرسایش و رسوب هیرمند: 

سیلاب‌های وحشی، سالیانه حجم زیادی از رسوبات را با خود وارد کاسه‌ی ژئومورفولوژیکی سیستان(در بخش افغانی و  ایرانی) آن می‌کند. وزش بادهای 120 روزه مجدداً بخشی از این رسوبات را برداشت، حمل و مجدداً در نقاط مختلفی از مسیر رودخانه‌ی هیرمند، به آن تحویل می‌دهد و این چرخه، هزاران سال است تداوم دارد. ‌گاه شدت برداشت رسوب از آب‌کَندها به حدی است که سطح زمین را ناهموار می‌کند، بریدگی‌ها و تَلماسه‌ها، بهره‌برداری از زمین کشاورزی را ناممکن می سازد. 

تأثیر باد در فرسایش زمین( ایجاد کلوت،کلوتک) به ویژه در حوالی تاسوکی، کاملاً مشهود است. شدت وزش این باد به حدی است که هر گونه فعالیت را از انسان سلب می‌نماید، در وضع عمومی اختلال می‌کند و چنان سطح زمین را می‌ساید که در فاصله‌ی چند ساعت، زمین‌های زراعتی و باغ‌ها را انباشته از شن و ماسه می‌کند و تپه‌ها را نیز به سطح صاف ونسبتاً همواری تبدیل می‌سازد.

تأخیر در برداشت محصول و ضایعات تحمیلی به کشاورزان: 

بادهای 120 روزه با برداشت محصول عمده‌ی سیستان یعنی گندم، هم‌‌زمان است. وزش باد باعث می‌شود تا این برداشت به تأخیر افتد، ساقه‌های گندم خشک می‌شود و این خشکیِ بیش از حد، ریزش دانه‌های گندم، خوابیدگی یا وَرس، هم‌چنین جابجایی دسته‌های گندم درو شده را به دنبال داشته و سالیانه حجم قابل توجهی از محصول را ضایع می‌نماید. یا بوته‌های جالیز را خشک می‌کند و برداشت زودرس را موجب می شود.

مسدود شدن به جاده‌ها: 

با وزش باد، اگر غبار آن غلیظ باشد، کاهش دید را موجب می‌شود که جاده‌ها مسدود می‌گردد. گاهی نیز حرکت شن‌های روان، جاده‌ها را می‌بندد و تردد را ناممکن می‌سازد. نقاط متعددی در این منطقه وجود دارد که ماشین‌آلات راه‌سازی و راهداری وزارت راه را به خود مشغول داشته است.  

خسارت به کانال‌های آبرسانی: 

لایروبی انهار و رودخانه‌های سنتی سیستان، از دغدغه‌های بزرگ کشاورزان و سازمان آبیاری منطقه بوده و «نظام حََشَر» از دیرباز برای مقابله با همین بلیه ایجاد شده است. بادهای 120 روزه، شن‌های روان را به داخل این رودخانه‌ها، انهار و کانال‌ها، هدایت می‌کند و باعث می‌شود تا سطح مقطع آنها برای عبور آب کاهش یافته و در موارد فراوانی مسدود شود بنابراین سالیانه امکانات، وقت، نیرو و اعتبارات زیادی را مصروف خود می‌سازد. 

خسارت به ذخیره‌گاه‌های آب: 

بادها باعث پرشدن مخازن ذخیره‌ی ‌آب می‌گردد. براساس داده‌های آماری، میزان کل رسوبات حمل شده به مخازن چاه‌نیمه(دریاچه‌ی ذخیره‌گاه آب سیستان)، طی 15 سال 5257408  تن و در طی یک سال 220000 مترمکعب بوده است. برای احداث چنین ذخیره‌گاهی میلیاردها ریال هزینه شده تا حجم مفیدی قریب 760 میلیون مترمکعب آب را در خود جای دهد، اما رسوبات بادی و آبی، نزدیک به 200 میلیون مترمکعب از حجم مفید آن را به خود اختصاص داده و این ظرفیت را به حدود 500 مترمکعب رسانده و تا کنون برای لایروبی آن هیچ اقدامی نشده، در نتیجه، پیش‌بینی می‌شود در دهه‌های آتی، نسل‌های آینده‌ی سیستان، این ظرفیت حیاتی را نیز از دست بدهند. 

افزایش دما و کاهش رطوبت موجود در محیط :

در ماه‌های تابستان به علت تبخیر فوق‌العاده بر اثر بادهای 120 روزه سطح دریاچه‌ی هامون، به حداقل خود می‌رسد. بر اساس اندازه‌گیری‌ها و آمارهای موجود، میزان متوسط تبخیر در سیستان از سال 42 به بعد حدود  7/4 متر در سال بوده است. بر اساس آمار هواشناسی با شدت اثر بادهای 120 روزه، میزان تبخیر و رطوبت‌نسبی هوا کاهش یافته است.

لغو پروازها و کاهش دید: 

بر اساس گزارش سازمان هواشناسی استان، نسبت به سال‌های ما قبل میزان فاصله‌ی دید کاهش زیادی یافته و سرعت باد نیز افزایش داشته است و پروازهای بی‌شماری از منطقه لغو گردیده است.


عباس نورزایی
۱۰:۱۹۲۸
تیر

تحلیل از: عباس نورزائی

آمار را می‌توان از منابع مختلف اخذ کرد. تفاوت آمار در کشور ما حول یک موضوع خاص، گاه از منفی یک عدد تا مثبت ارقام را  نشان می‌دهد. مهم‌ترین وجه در این خصوص، شیوه‌های جمع‌آوری داده‌ها و زمینه‌ها و گرایشات آمارگران در تهیه‌ی آن می‌باشد.

یکی از رسوم معمول بین مردم سیستان، دادن «کمکی» است که در بلوچستان به آن «بِجّاری» گفته می‌شود. بر اساس این رسم قدیمی، خانواده‌ها به موجب خویشاوندی یا عُلقه‌هایی که نسبت به هم دارند، به هنگام دعوت به عروسی، مبالغی نقدی یا کالا برای کمک به تشکیل خانواده‌ی فرزندان‌شان به هم می‌پردازند و به اصطلاح گفته می‌شود این «کاسه‌ی قرضی» است و از همان دستی که می‌دهی بازپس خواهی گرفت.

اغلب افراد در این مراسم، نهایت سعی‌شان بر آن است تا بین سایر شرکت کنندگان،، کم نیاورند و آبروداری کنند، بنابراین «کمکی» خود را از قبل آماده می‌کنند و در موعد مقرر در قوانین نانوشته‌ی مردمی، پرداخت می‌کنند، کسانی هم که بنابه‌دلایلی نتوانسته‌اند در مراسم شرکت کنند، در کوتاه‌ترین فاصله‌ی زمانی، کمکی خود را به خانواده‌های عروس و داماد، بسته‌ به مورد، تحویل می‌دهند.

با نگاهی متفاوت بر آن شدیم تا این بار داده‌های آماری یک جامعه‌ی نمونه از کمکی‌دهندگان در یک عروسی را که خانواده‌ی عروس و داماد از طبقه‌ی متوسط جامعه هستند، در شهرستان زهک استان، سیستان و بلوچستان، مورد تحلیل قرار دهیم. این خانواده بین دعوت شدگان از احترام خاصی برخوردار بوده، بنابراین اغلب مردم نهایت سعی‌شان را برای ادای کمکی به خرج داده‌اند.

در این عروسی تعداد 314 کارت دعوت به خانواده‌های مرتبط ارسال شده است و به 1100 نفر اعم از زن و مرد، در یک سالن نسبتاً مناسب غذا داده شده است و پذیرایی مناسبی نیز صورت گرفته است. دعوت شدگان به جز معدودی افراد، از خانواده‌های وابسته بوده‌اند و بر خلاف بعضی از افراد که متمولین، سرشناسان و صاحبان منصب را به عروسی دعوت می‌کنند، متولیان این عروسی، صرفاً وابستگان فامیلی و بعضی از همسایه‌ها را صرف نظر از وضعیت درآمدی‌شان دعوت کرده‌اند.

بررسی لیست کمکی‌های داده شده نشان می‌دهد که 55 درصد از دعوت شدگان، کمتر از 50 هزار تومان کمکی داده‌اند که قریب به 50 درصد آنان، هیچ‌گونه وجهی یا کالایی برای کمکی نداشته‌اند.

25 درصد از  آنان رقمی بین 50 تا 99 هزار تومان، 9 درصد رقمی بین 100 تا 199 هزار تومان، 6 درصد رقمی بین 200 تا 299 هزار تومان، 5 درصد نیز مبلغ یک میلیون تومان و اندکی بیشتر تقدیم کرده‌اند که عمدتاً نزدیکان درجه‌ی ‌یک عروس و داماد بوده‌اند.

این داده‌ها به طور کلی از یک واقعیت تلخ در منطقه‌ی سیستان پرده برمی‌دارد، در امری که همه‌ی مردم به لحاظ فرهنگی، به شدت علاقه دارند کمک کنند، تنگی معیشت، شرایط زندگی، بیکاری حاکم و از رونق افتادن اقتصاد منطقه، آنان را در تعارض قرار داده و نزدیک به نیمی از جمعیت، رقمی حداقل برای آبروداری در مراسمی این‌چنین ندارند و صرفاً «هزینه‌های روانی و اجتماعی» را تحمل می‌کنند.

بیایید این درد جامعه را باور کنیم. از هر طبقه‌ای از جامعه که هستیم، از هر جناح سیاسی که هستیم، در هر نقطه از ایران سرافراز که زندگی می کنیم، هر منصبی که داریم، برای رضای خدا به مردمی که در سیستان به دام آبرو، اعتبار و حیثیت تاریخی خود گرفتار آمده‌اند و این سرزمین را رها نکرده‌اند و هزینه‌هایی مضاعف برای مناطق مهاجرپذیر و همین‌طور مهاجرفرست ایجاد ننموده‌اند، یاری کنیم.

این مردم، سفره‌های فراخ و گشوده‌ای داشته‌اند، گاه بخش وسیعی از ایران بزرگ بر سر سفره‌ی اینان ارتزاق کرده‌ است، تاریخ ایران، علم و دانش و از همه مهم‌تر سرافرازی ایران، مدیون این خطه است، برای آبادانی آن از هر اقدامی که از دست‌مان بر می‌آید بکوشیم تا این‌چنین شرمنده‌ نباشند.

عباس نورزایی
۲۰:۵۷۱۵
خرداد

پژوهشی از: عباس نورزائی

بررسی روی منشأ اقوام و طوایف سیستان و بلوچستان، نشان می‌دهد:

-         تعدادی از اقوام ساکن با منشأ عرب(عراق، حجاز)، فارس(شیراز و ممسنی)، کرد، افغان(خراسان بزرگ)، تاجیک، سِندی، هندو، آفریقایی و بلوچ می‌باشند.

-         به مرور زمان، بخشی از اقوام غیر بلوچ، به دلیل واقع شدن در محدوده‌ی زندگی بلوچ‌ها، تغییر زبان و لهجه داده و آرام آرام در جامعه‌ی جدید، مستحیل گشته اند، مثل بعضی از فارس‌ها، کردها، تاجیک‌ها، افغان‌ها، سِندی‌ها، آفریقایی‌ها و براهویی‌ها که نهایتاً در جامعه به غلط آنها را «بلوچ» می‌نمایند.

-         بلوچ‌ها، بخشی شیعه و بخشی سنی هستند و این از وجوه مثبت برای انسجام بخشی به گروه های قومی است. این موضوع در اغلب طوایف سیستان و بلوچستان، صادق است.

-         مردم منطقه اعم از شیعه و سنی، برای نژاد، قوم، طایفه و فامیل، احترام خاصی قائل هستند و عصبانیت‌های بسیار تند، توسط سران طایفه، قابلیت خنثی کردن دارد.

-         در عین حال که نظام طایفه‌ای، یک پارامتر مثبت تلقی می‌شود، چنان‌چه درست مدیریت نشود، پیامدهای سختی را نیز ممکن است در پی داشته باشد.

-         اشتراکات زیادی بین اقوام و طوایف در استان وجود دارد که می‌بایست به منظور رسیدن به یک وفاق ملی، با برنامه‌هایی آن‌ها را تقویت نمود و از برجسته کردن یک قوم و یا تحقیر قومی دیگر، به شدت پرهیز شود.

-         آداب و رسوم، زبان و لهجه و فعالیت‌های بومی محلی، باید به درستی مدیریت شود و پرداختن درست به آن‌ها می‌تواند به عنوان عامل انگیزشی در طرح‌های وحدت بخش کشور مد نظر قرار گیرد.

-         طوایف سیستان و بلوچستان، به صورت شبکه‌ای تارعنکبوتی، از نظر ارتباطات اجتماعی به هم تنیده هستند اما نسل‌های جدید کم‌تر به آن واقف می‌باشند، تبیین این مهم و روشن ساختن آن می‌تواند در انسجام بخشی جامعه مؤثر باشد.

-         طوایف سیستان، در دو سوی مرزهای ایران، افغانستان و پاکستان، وابستگی‌های فامیلی و قومی دارند، باید از این ظرفیت در مسایل بین‌المللی، به دلیل ارجحیت طوایف بخش ایرانی بر خارجی‌ها، استفاده نمود.

-         طرح‌های تمزیج گروه‌های جمعیتی در استان طی سالیان گذشته از قبیل کردها در حاشیه‌ی تفتان، شیعیان پاکستان در چابهار، سیستانی‌ها در نقاط مختلف بلوچستان و از جمله دلگان و ایرانشهر، یزدی‌ها در خاش، افغان‌ها در ایرانشهر، آشار، سیب‌وسوران و سراوان، توانسته نوعی وفقاق اجتماعی بین شیعه و سنی در استان ایجاد نماید که به دلیل همین قرابت‌های طایفه‌ای  و خونی، از پایداری لازم برخوردار می‌باشد.

ملاحظه‌ی موارد اشاره شده، بستری تاریخی را برای نزدیک کردن دو قوم بزرگ بلوچ و سیستانی فراهم آورده است. جا دارد تا برنامه‌ریزان انسجام اجتماعی و متولیان امنیت بر این ریشه‌ای تاریخی و فرصت‌های بی‌نظیر پیش‌رو، تأکید ورزیده، آن را به عنوان یک استراتژی مهم در دستور کار قرار دهند و روش‌های اجرایی آن را تدوین نموده، جایگاه نخبگان جامعه را برای یاری رساندن به دولت مشخص و به اصطکاک‌های موردی افراطیون دو قوم، پایان داده، همه‌ی نیروها و امکانات را برای توسعه‌ی جهشی استان، بسیج نمایند.  

عباس نورزایی
۲۰:۵۵۱۵
خرداد

پژوهشی از: عباس نورزائی 

اقوام و طوایف استان سیستان و بلوچستان، به دلیل تعدد و پراکندگی در سطح استان و دراختیار داشتن کامل بافت اجتماعی و فرهنگی استان، تقریباً نقش اساسی و بی بدیلی در تحقق وفاق اجتماعی و ایجاد امنیت در منطقه دارند.

همجواری استان با کشورهای افغانستان و پاکستان که دارای نظام اجتماعی قومی و قبیله‌ای می‌باشند، شرایط اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادی خاص استان، دخالت مستمر کشور‌های فرامنطقه‌ای در منطقه و وجود دو مذهب شیعه  و سنی در استان، از جمله مهم‌ترین عوامل تحریک کننده‌ی اقوام و طوایف استان است که گاه، زمینه‌های پاره‌ای جرقه‌های تفرقه را مهیا می‌سازد.

بنابراین باعنایت به موارد فوق و علم به منسجم بودن ساختار‌های قومی و قبیله‌ای در این استان، می‌توان با بررسی دقیق مواضع، تفکرات، آداب و رسوم، شیوه‌های زندگی و راه‌های تأمین مخارج و مایحتاج زندگی اقوام و طوایف استان، راهکارهای مؤثر در ایجاد وفاق اجتماعی و امنیت در سطح منطقه را که تحت تأثیر شدید نظام طایفه‌ای در این استان می‌باشد، کشف و ضمن اجرایی نمودن آن‌ها باعث فاصله گرفتن از نقاط تعارض و نزدیکی بیش از پیش اقوام و طوایف به یکدیگر و هم‌چنین گرایش به سمت نظام مدنی جامعه و در نتیجه ارتقاء سطح وحدت و امنیت در استان شد.

از دیرباز سازمان اجتماعی در منطقه، به دلیل نبود و یا ضعف حکومت مرکزی به گونه‌ای رقم خورده است که نظام ملوک‌الطوایفی در بین اقوام و طوایف برقرار باشد و سالیان دراز، بر اساس سلسله مراتب قومی، امور مربوط به تأمین امنیت، دفاع در مقابل دشمنان داخلی و خارجی، برقراری نظم داخلی و رسیدگی به اختلافات و دعاوی افراد در هر طایفه، توسط نظام طایفه‌ای انجام می‌شده است، بنابر این قوانین نانوشته و سنت‌هایی در درون اقوام و طوایف شکل گرفته است که از قوام و بقایی بسیار نیرومند برخوردار است.

با پبروزی انقلاب اسلامی و سیطره‌ی نهادهای امنیتی، نظم داخلی و فعالیت های حمایتی توسط نظام و سیطره‌ی هر چه بیش‌تر و قوی‌تر دولت در نقطه نقطه‌ی سرزمین استان، گرچه تصور می‌شد تا این نظام طایفه‌ای، آرام آرام با افزایش سطح تحصیلات در آحاد مردم، از بین برود یا سست‌تر شود، اما با تغییر شکل یافتن و با رویکردی دیگر، حیاتی دوباره یافت و کارآیی نوین خود را در عرصه‌های مورد نظر به عنوان یک حزب غیررسمی و بالقوه  به منصه‌ی ظهور گذاشت.

سرداران و سران طوایف با اصول و ارزش‌های آمرانه و بعضاً ظالمانه، با تأثیرات فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی، جای خود را به افراد تحصیل‌کرده و مردمی داده و این گروه‌های منسجم قومی، به عنوان قوی‌ترین و ریشه‌دارترین «گروه اجتماعی»، به دلیل داشتن نیای مشترک، وارد عرصه‌های مختلف اجتماعی گشته و با استفاده از قوانین و سنت‌های ترکیبی(از قوانین کشور و هنجارهای قومی و نظام مردمداری منطقه)، کارآیی خود را به اثبات رسانده است.

طایفه، گروهی از انسان‌هاست که اعضای آن دارای ویژگی‌های نیایی و اصل و نسبی یکسان یا مشترک هستند. هم‌چنین گروه‌های قومی، اغلب دارای مشترکات فرهنگی، زبانی، رفتاری و مذهبی هستند که ممکن است به آباء و اجدادشان برگردد و یا بر اساس عوامل دیگری به وجود آمده‌باشد. بنابر این، یک گروه قومی می‌تواند یک جامعه‌ی فرهنگی نیز باشد.

عباس نورزایی
۱۸:۲۹۱۴
خرداد

بوک، تکنولوژی منحصر به فرد و سنتی سیستانیان برای صید ماهی

پژوهشی از: عباس نورزائی


سیستان با سبقه‌ی باستانی و تاریخی شکوه‌مند و پرافتخار خود، قطعه‌ای از جغرافیای متمدن کره‌ی زمین به حساب می‌آید.

گذشته‌ی باستانی این سرزمین مقدس و مورد احترام ادیانی چون اسلام، مسیحیت و زرتشتیان، مشحون از عناصر تمدن‌ساز جهان است که به طور خلاصه می‌توان از اولین نظام شهرسازی و مدیریت شهری، اولین سیستم فاضلاب جهان، اولین سردخانه‌ی نگهداری مواد غذایی، اولین انیمیشن جهان، اولین جراحی مغز به روشی خاص، اولین ابزار دقیق اندازه‌گیری، اولین غسالخانه‌ی جهان و فراوان موارد دیگرتمدن‌ساز دنیا را می‌توان نام برد.

یکی دیگر از دانش‌های بومی سیستانیان، روش و تکنولوژی ماهیگیری است که به زبان محلی به «بوک(Boukk)» معروف است. در مورد ریشه‌ی این واژه تا کنون به نتیجه‌ی مشخصی نرسیده‌ایم و منابع مکتوب نیز به این موضوع نپرداخته‌اند.

بوک، در واقع یک اسکله‌ی دست‌ساخت در مسیر جریان آب می‌باشد. اغلب در مسیر رودخانه‌ها و آبراهه‌ها و گاه در نقاطی از دریاچه‌ی هامون، نصب می‌شود.

ماهی‌گیران برای ساخت این اسکله‌ی سنتی از دو قطعه چوب الوار بلند از درخت کورگز برای بستن تور ماهیگیری به آن استفاده می کردند. یک سکوی چوبی تخت در مسیر آب با پایه‌های چوبی ساخته و پایه‌های آن را در زمین می‌کوبیدند، مقداری خاشاک یا تکه‌ای زیرانداز روی آن قرار می‌گیرد که صیاد، روی آن می‌نشیند.

چوب‌هایی که تور را نگه می‌دارند با طناب‌های گیاهی که از برگ درختان خرما یا از گیاه معروف به «سینَک» بافته می‌شود، به سکوی نشیمن ماهی‌گیر، بسته می‌شود و حالت لولایی دارد تا بتوان آن را در مواقع لزوم با شُل کردن طناب، چوب‌ها را به حالت افقی روی آب قرار داد و تورها را به عمق برد.

ماهی‌گیر، پس از قرارگیری بر روی این سکو یا اسکله، دو چوب نگهدارنده‌ی تور ماهیگیری را به صورت افقی روی آب قرار می‌دهد در نتیجه تور، در شرایط قسمت‌های عمیق آب قرار می‌گیرد. سپس به انتظار می‌نشیند تا ماهی‌ها وارد تور شوند و پس از مدتی به تشخیص خود و متناسب با تراکم ماهی‌های موجود در آب، چوب‌ها را به وسیله‌ی طناب بالا می‌کشد و به‌تبع آن تور به بالا کشیده می‌شودو کیسه‌ی تور در جلوی دستان ماهی‌گیر قرار می‌گیرد.

صیاد، ماهی‌های صید شده را ورانداز می‌کند، ماهیان کوچک را اجازه می‌دهد رشد کنند و به آب بر می‌گرداند. آن دسته از ماهی‌ها که در وزن مورد انتظار اوست، گرفته و به یک رشته طناب به نام «گیسَلگ» که ضخامت کمی دارد می‌بندد. بدین‌منظور در یک سر گیسلگ، قطعه چوبی تراشیده شده که سر آن تیز است و وارد گوش ماهی شود و ماهی را به انتهای این طناب هدایت می‌کند، سر دیگر این طناب نیز با قطعه چوبی دیگر بسته شده تا ماهی‌های صید شده روی این طناب، ردیف شوند.

گاه نیز ماهی‌گیران برای جمع‌آوری ماهی‌های صیدشده، از کیسه‌هایی استفاده می‌کنند.


عباس نورزایی
۱۸:۱۹۱۴
خرداد

پژوهشی از: عباس نورزائی 


روی(ZN، زینک)، عنصر مسئول عملکرد‌های مختلف بدن انسان است و فعالیت 100 آنزیم مختلف را تحریک می‌کند، بنابراین تنها مصرف بسیار کمی از روی٬ برای به دست آوردن مزایای آن کافی است.


تنظیم عملکرد سیستم ایمنی بدن، درمان اسهال، تأثیر بر روی یادگیری و حافظه، کمک به درمان سرماخوردگی، درمان زخم، رشد مناسب بدن، کاهش خطر ابتلاء به بیماری‌های مزمن مرتبط با افزایش سن از دیگر مزایای استفاده از این عنصر کمیاب و ضروری است.


گیاه ازمک با نام علمی cardaria draba یکی از گیاهان خوراکی خودروی منطقه‌ی سیستان است که متعلق به خانواده‌ی شب‌بو یا craciferae بوده و نام محلی آن در سیستان، «سَوزی» می‌باشد. گرچه از نگاه کشاورزان این گیاه، علف هرز محسوب می‌شود، اما کارشناسان کشاورزی توصیه می‌کنند برای جذب فلزات سنگین موجود در خاک با استفاده از تکنیک «گیاه‌پالایی» از این گیاه استفاده کنند و خاک را با این روش، اصلاح می‌‌کنند.


این گیاه تقریباً در اراضی اغلب نقاط سیستان، به صورت خودرو هم‌زمان با رویش گندم، یافت می‌شود. نکته‌ی مهمی که در رابطه با این گیاه، حائز اهمیت است اینکه مردم سیستان به مرور زمان و براساس نیازهای بدن دریافته‌اند که این گیاه درمان‌های زیادی برای‌شان در پی دارد.


سیستانی ها٬ با چیدن این گیاه دارویی و جاذب و سرشار از عنصر روی، آن را به دو صورت مورد استفاده‌ی غذایی قرار می‌دهند:


الف: گیاه را در آب جوش ریخته، مقداری حرارت می‌دهند و سپس آبکش می‌کنند و در روغن، با استفاده از پیاز و سیر و ادویه‌جات دیگر، سرخ‌ نموده با نان میل می‌کنند.


ب: گیاه را پس از سرخ کردن به روش فوق، داخل خمیر به صورت سه گوش قرار می‌دهند و آن را در تنور نانوایی می‌پزند. این نان سه گوش یا مثلثی شکل را اصطلاحاً «بورَک» می‌نامند و یکی از غذاهای لذیذ نزد سیستانی‌ها به حساب می‌آید.



 


عباس نورزایی
۱۰:۴۹۱۷
اسفند

به قلم: عباس نورزائی

 سال ۱۳۴۹، کودک ۱1 ساله‌ای هستم که خشکسالی، خانواده‌ام را به دیاری دور، کوچانده و مرا تا پایان سال تحصیلی به کسی دیگر از اقربا، سپرده‌اند. گرچه صاحب‌خانه خودمانی است، اما دوری کودکی در این سنین از پدر و مادر، جای تعمق دارد.

به «ترکمن‌صحرا» که در عرف، نامی مترادف برای دشت گرگان و گنبد است، به‌دنبال خانواده راه می‌افتم، با مشقت و با راهنمایی مردمی که در مسیر هستند و بعضاً با الفاظ زننده‌ای به استقبالم می‌آیند، جاده‌ای به مسافت پنج کیلومتر را می‌پیمایم و به خانه‌ی پدر می‌رسم.

پدر و مادر را در مزارع پنبه‌ی ارباب در حالی که از شدت فقر تکیده شده‌اند، می‌یابم و آنها خوشحال می‌شوند، اما اجازه‌ی تعطیل کردن و خانه رفتن ندارند و من نیز با آنان تمرین کار می‌کنم تا ساعت تعطیلی فرا رسیده به منزل برویم.

مشقت و زحمت پیش رو برای ادامه‌ی زندگی را تا آخر در مخیله‌ام، تصویر می‌کنم.

به مدرسه می‌روم، نظام اجتماعی دوقطبی «محلی»، «زابلی» و نوع نگاه بعضی از محلی‌ها، به شدت آزارم می‌دهد.

شاگرد ممتاز کلاسم، جلوی رویم، یکی از معلمین، محلی‌ها را سرکوفت می‌زند و می‌گوید: «شما از این زابلی‌کوته(توله‌...) مانده‌اید که این‌قدر زرنگ است، خاک تو سرتان»

بین راه پنج کیلومتری مدرسه تا خانه، عده‌ای از نوجوانان محلی راه را برایم، سد می‌کنند و تفننی قصد دارند، بچه زابلی را کتک‌کاری کنند.

در مدرسه، دوربین عکاسی داشتم، به‌لحن تحقیر، یکی از محلی‌ها به من گفت: «زابلی‌ها به این کریچ‌کریچوک، می‌گویند؟» و منظورش این بود که زابلی‌ را چی به داشتن دوربین!

پدرم برای اینکه شرمنده‌ی بچه‌هایش نباشد، طبق عرف کشاورزی، کنار بعضی از کرت‌های مزرعه، چند بوته خربزه و هندوانه در حد خود مصرفی کاشته بود، حالا از مدرسه برگشته‌ام و از دور از حرکات دست ارباب، متوجه دعوای‌شان با پدر هستم، نزدیک شدم، همه‌ی بوته‌هایی که حاصل زحمت پدر برای روسفیدی پیش فرزندانش بود، از زمین کشیده و پژمرده و از نثار هر فحشی جلوی چشم من به پدر، دریغ نمی‌شود. پدرم به خاطر این برخورد، حاصل زحمات خود در مزرعه را در نیمه‌ی سال زراعی رها و به سازمان کشاورزی دیگری در فاصله‌ی 70 کیلومتری کوچ می‌کند و در زمین یک ارباب شاهرودی کار می‌کند.

شدت و فراگیر بودن نوع برخورد با زابلی‌ها در جامعه‌ به گونه‌ای است که یا باید در مقابل آن تحقیرها، سکوت کنی یا باید به جمع پیوسته، مبارزه کنی.

کتاب زندگی‌نامه‌ی مالکوم ایکس، سیاهپوست آمریکایی دستم می‌رسد و قصه‌های برخورد نژادپرستانه‌ی سفیدپوستان نسبت به سیاهپوستان را می‌خوانم، اغلب قصه‌ها قابلیت تطبیق با زندگی من به عنوان یک سیستانی مهاجر در دیار غربت دارد. اندکی آرام می‌شوم، خصوصاً آنجا که صبر، استقامت و پشتکار او، برایم الگو می‌شود.

اینجا عده‌ای معتقدند که سیستانی‌ها نجس هستند.

گروهی می‌گویند، سیستانی‌ها، «سید» ندارند. سادات در نقاطی مثل سیستان، زندگی نمی‌کنند.

باور عامه‌ی مردم محلی این است که سیستان، ناکجاآبادی است دور، فاقد فرهنگ با مردمی بی‌هویت.

تا خرداد 1357 در این شرایط قرار دارم و به سیتان می‌کوچم. حالا نزدیک پنجاه سال از آن دوران گذشته، به اتفاق پسرم برای زیارت اهل قبور به یکی از قبرستان‌های این منطقه برگشته‌ام، حالا نسل سوم محلی‌ها نسبت به آن دوران، پا به عرصه‌ی وجود گذاشته‌اند، حالا انقلابی فرهنگی مذهبی رخ داده و نزدیک به چهل سال از این حاکمیت می‌گذرد، انواع رسانه‌های جمعی، جمعیت را بمباران اطلاعاتی کرده‌اند، اما شاهد این ماجرا هستیم:

«بعد از زیارت، به اولین خیابان شهر وارد می‌شویم، به پسرم می‌گویم همین بغل ماشین را پارک کن، لحظه‌ای از این خانواده که آشنا هستند، دیداری کنیم، منتظر حضور پسرم بودم که متوجه شدیم در کوچه سر و صدایی پیچید.

صاحب‌خانه بیرون رفت و سر و صدا بیشتر شد، من هم بیرون رفتم، مردم هم جمع شده بودند، ماشین ما را که اندکی مدلش نو بود کنار دیوار، پارک کرده بود، پسرکی محلی نیز با ماشینی مدل پایین‌تر آمده بود، در اثر بارندگی اندکی خلاب در نیمه‌ی دیگر کوچه مانده بود، به پسرم گفته بود: « اوهوی بچه زابلی، ماشینته از اینجا بردار که من رد شم» پسرم گفته بود که راه بازه از اونور رد شو.

بلافاصله و با کمال پررویی به او گفته بود: «گنده‌تر از کلاس زابلی‌ها حرف می‌زنی و پریده بود پایین و با وی گلاویز شده بود.»

آری او نمی‌توانست ببیند که یک زابلی، چنین تمکنی داشته باشد. پسرم از فضای رنج‌آور آنجا اطلاعی نداشت، اما برای من بسیار سخت و سنگین بود که دریابم  هنوز بخشی از آن نوع نگرش هم‌چنان وجود دارد.»

اندکی بعد، کسی که خودش را در فضای مجازی روشنفکر می‌داند، در مقام حرف و حتی نوشته، منادی عدالت اجتماعی و برابری انسان‌ها است، وقتی صحبت از وفاق بر فرد شایسته‌ای از سیستانی‌ها در انتخابات می‌شود، می‌گوید: «مگر ما می‌گذاریم، یک کسی از آن سوی دنیا بیاید و نماینده‌ی مردم ما شود!»، و بدین‌سان سیستان را آن‌سوی دنیا و مطابق گفته‌ی بعضی از زعمای قوم، صهیونیست نسبت به خود می‌دانند.

به مقصدی دیگر از مهاجرت سیستانیان، در شهرک‌های اقماری کرج می‌روم، اغلب نیروهای کارگری کارخانجات را همشهریان من تشکیل می‌دهند، از محلی‌ها سراغ کسی را می‌گیرم و به آنها می‌گویم که فرد مورد نظرم سیستانی است، در پاسخ به من می‌گویند: «اونی که ما می‌شناسیم، گرگانی است.»

مستقیماً با کسی از سیستانی‌ها که لهجه‌اش جیغ می‌زند که زابلی است، برخورد می‌کنم، خودم را می‌کشم که بگوید من زابلی‌ام، همچنان به من می‌گوید، گرگانی هستم.

گاهی به آنها حق می‌دهم، حضور در غربت، برخوردهای تجربه‌شده‌ی منفی نسبت به سیستانی‌ها، از آنان، افرادی بی‌هویت ساخته است و همین تفکر به فرزندان‌شان نیز انتقال یافته است.

به شهرهای جدید حواشی مشهد آمده‌ام، اینجا آن دسته از همشهریانم حضور یافته، باغ‌ویلا یا منزل ویلایی و آپارتمانی خریده‌اند و زندگی می‌کنند که اغلب دارای سرمایه بوده‌اند و حکایت آنها با گرگان‌نشین‌ها یا حواشی تهران فرق دارد.

ظریفی از دوستان، لب به شکوه می‌گشاید، می‌گوید: «نماینده ی مجلس، زمان انتخابات، در به در به دنبال سیستانی‌ها بود تا برایش جلسه‌ی تبلیغاتی تشکیل بدهیم، اما اخیراً شرایطی را فراهم کرده و در جلسه‌ای گفته است که سیستانی‌ها صهیونیست هستند.»

عزمم  را جزم کرده ام، هرچه باشد، هر چه بکنم، تغییر در این نگرش‌ها سخت است، اما در کنار تبیین فرهنگ غنی و متمدن سیستان، با حرف و عمل، باید ریشه‌های مهاجرت را خشکاند.

باید به سیستان آمد، از هر کاری که در توان‌مان باشد، برای آبادانی آن دریغ نکنیم، افرادی که به منالی رسیده‌اند باید سرمایه‌های خود را در سیستان، بکار گیرند.

اگر قرار است در دیار غربت توسط دیگران، اذیت شویم، دست اذیت‌کنندگان خودمانی را ببوسیم، بهتر است. اگر می‌خواهیم افراد با ایمان و خوش‌رفتاری باشیم، در دیار خودمان باشیم و نسل‌های آینده را مواجه با بحران هویت نکنیم.

اینجا سرزمین فراوانی‌ها است. راه ساختن سیستان، در فرار نیست. در رفاه فردی و فقط خود را دیدن نیست. باید ایستاد و مقاومت کرد، باید ساخت و ریشه‌های بی‌عدالتی عده‌ی معدودی که بیشه را خالی دیده‌اند، سوخت.

امروز سیستانیان ما بیش از چهار میلیون جمعیت پراکنده، از قدرت چانه‌زنی اجتماعی و سیاسی بالایی برخوردارند. باید زیر لوای نظام اسلامی و مردم‌مدارمان این پاره‌ی میهن را ساخت، آنگونه که شایسته‌ی این ولایت‌مداران است.

عباس نورزایی