عباس نورزائی
زندگیام از یک سازمان کشاورزی در مزرعهای دورافتاده در مهاجرتی ناخواسته اما نشأتگرفته از بیلیاقتی حکام وقت، آغاز شد. هنوز استخوانبندیام کفایت انجام کارهای سخت کشاورزی را نمیداد که به آن وادار شدم، چقدر آرزوی بازی داشتم، اما این توفیق به دلیل نگرانی از عقبماندن امور مزرعهی ارباب حاصل نمیشد.
وقتی انقلاب پیروز شد، جهادسازندگی را عالمانه برای کارم انتخاب کردم، آن را شاهکلید فتح لبخندِ باصفاترین انسانهای روی زمین، خالصترین و نزدیکترین آدمها به خداوند میدانستم. سر از پا نمیشناختم، بستری برای بروز و ظهور ارادهیمان به سازندگی و اهداء رفاه و عزت به این قشر فراهم بود.