شبکه هامون و لزوم اشراف مدیران آن به مسائل استان
عباس نورزائی
گرچه مدیران نمیتوانند به همهی مسائل یک استان و یا حوزهی تحت اقدام خود، اشراف داشته باشند ولی لزوم استفاده از اتاقهای فکر و کارشناسان مشاور موضوعی، برای این دسته از مدیران، مبرهن است.
در صفحهی اینستاگرام برادرم جناب آقای محمود کردستانی، مدیر صدا و سیمای مرکز زاهدان، اظهار نظری عجیب خواندم که در این یادداشت اندکی به آن میپردازم:
«خدا رو شکر در افغانستان باران آمد و آب به سیستان رسید. اما با همهی تشنگیهای سیستان آمادگی استفاده و بهرهبرداری از این نعمت الهی را نداریم!!! آقایون مجبورن اجازه ندن تمام این آب وارد کشور و سیستان بشه! جرأت نمیکنن دریچهها رو کامل باز کنن، این درد نیست؟! »
بسیار خوب، بهنظر میرسد ایشان از سر دلسوزی چون فراوان آحاد جامعه که در فضای مجازی مطلب مینویسند و اظهار نظر میکنند، برداشت خودش از مدیریت سیلاب را اینچنین ادراک کردهاند.
اینکه ما در بهرهبرداری از منابع آبی به طورکلی در کشور و بهطور اخص در سیستان، مشکل داریم برکسی پوشیده نیست. این بهرهبرداری از سیلاب در دو مقطع زمانی، میتواند مطرح باشد:
اولاً به صورت لحظهای و همزمان با جریان سیل، که شامل اقداماتی برای ذخیرهسازی، هدایت سیلاب و توزیع آن در کانالها و انهار سنتی و نهایتاً پخش و توزیع متوازن آن در بستر دریاچه برای کاهش مشکلات اکوسیستمی هامونها میشود. در این زمینه، به دلیل کندی پیشرفت احداث فیدرکانال 2، بهرغم عطش زیاد آحاد مردم و مسئولین برای هدایت آب بیشتر برای ذخیرهسازی در چاهنیمهها، محدودیت کانال انتقال داشتیم و این فرصت طلایی را از دست دادیم.
پاکسازی کانالها و انهار نیز گرچه کامل و در سطحی عالی انجام نشده بود، اما چون بیشتر ماسهبادی بود، آب به راحتی مسیر خود را داخل آن باز نمود و پیش رفت و مشکلی از این حیث نیز ایجاد نشد. توزیع متوازن سیلاب در بستر هامون نیز به دلیل حجم بالای آورده و آبگیری همهی رودخانهها، کانالها و انهار، خودبهخودی انجام شد.
ثانیاً در بلندمدت، این بهرهبرداریِ درست، شامل جلوگیری از تبخیر نیز میشود. یعنی آبی که در چاهنیمهها ذخیره میشود، بخش قابل توجهی از آن تبخیر میشود و از حیّزانتفاع خارج میشود. تنها سال قبل کلنگی را بر آب زدند که 14 هکتار مزرعهی فتوولتائیک برای سطحی معادل 4800 هکتار چاهنیمهها یعنی برای حدود 3 درصد از کل سطح، ایجاد کنند و عطش معرکهگیران این برنامه با همان کلنگ، فرونشسته است.
بخشی از آب در انتقال به مزارع هدر میرود و بخش مهمی دیگر در خود مزارع، اجرای طرح انتقال آب با لوله، رویکردی براین پایه دارد، اما روش آبیاری اکثریت کشاورزان سیستانی، به روش غلامدرگردشی است که به شدت هدررفت و تلفات آب را دربردارد. در مزارع باید بهینهترین روش نوین آبیاری تحت فشار، یافته شود و هرچه سریعتر با تأمین اعتبار، عملیات ترویجی وسیع و ارادهی قوی مدیران بخش کشاورزی، توسعه یابد.
بخش دیگر نوشتهی جناب کردستانی، نامفهوم است که باید ایشان منظورش را بیشتر بشکافد و برای مردم ما توضیح دهد. حقیر به عنوان کسی که چندین سال در سیستان مدیریت سازندگی داشتهام و مطالعات زیادی نیز پیرامون مؤلفههای مختلف آب نمودهام، این عبارت که «آقایون مجبورن اجازه ندن تمام این آب وارد کشور و سیستان بشه! جرأت نمیکنن دریچهها رو کامل باز کنن، این درد نیست؟! » را چندین بار خواندم، اما به یک نتیجه رسیدم و آن اینکه آقای کردستانی، تصور درستی از شبکهی هیدرولیکی سیستان ندارند و تصورش این است که سیلاب، یک آب انباشته در یک مخزن است و میشود، دریچهها را کم و زیاد کرد و اگر بیشتر باز کنیم، آب بیشتری به سیستان وارد میشود.
سیلاب وقتی وارد کشور میشود، هیچ سازهای در محل دو شاخهای وجود ندارد. اندکی که آب به شاخهی سیستان میآید، دهانهی آبگیر جریکه برای هدایت آب به چاهنیمهها وجود دارد که به طور دائم همهی دهانههایش باز بوده است. بعد از آن در ادامهی شاخهی سیستان، آب به پشت سدکهک، انتقال مییابد، این سد با همهی ماجراهایش، کنار گذاشته شده است، یعنی مسیر کنارگذری برای آن تعبیه شده است و همهی دهانههای این سد نیز کاملاً باز بوده است. از اینجا به بعد هم که کاملاً سیلاب داخلی محسوب میشود.
کدام دهانهی مؤثر در آورد بیشتر به کشور را آقایون باز نکردهاند و به تعبیر ایشان سوءمدیریت بوده؟، الله اعلم