گلولهای که باید شلیک میشد و نشد، گلولهای که نباید شلیک میشد و شد.
عباس نورزائی
جمهوری اسلامی ایران، پیکر تنومند و مقتدری است که به بلندای اهداف آسمانیاش عشق میورزیم. در ثانیهها، هزاران توطئه در ابعاد مختلف، طی سالیان عمر گرانبهای این نظام مقدس به وسیلهی جبههی استکبار طراحی و اجرا شده و میشود، اما با سرانگشتان تدابیررهبر دینی، نیروهای مؤمن و مجهز، بهرغم فشارها وسختیهای عمل، به پیش میرود و هیچ نیرویی را یارای رویارویی با آن نیست.
نظامی که دشمنانش در هر نقطه از جهان، خوف سلاحهای نقطهزن آن را دارند، هیچ وقت از دشمنان بیرونی، ضربه نخواهد خورد، اما اشتباهات عمدی یا غیرعمدی بعضی از نیروها، خسارات جبرانناپذیری را به اعتبار این نظام در داخل می زند که به دو نمونهی متضاد از این اشتباهات امنیتی، اشاره میکنم و در این خصوص بیشتر نگاشتن، جایز نیست.
دشمن زبون، عدهای کفتار را آموزش داده، ماهها جان کندهاند، تکهتکه قطعات سلاح را در نهایت موشصفتی وارد کشور کرده، افرادی را اجیر نمودند و در مراسم رژهی اقتدار نیروهای مسلح در اهواز، برنامهی خود را به اجرا گذاشتند. به گفتهی رئیس کمیسیون امنیت ملی در زمان حادثه، ۸ یا ۹ تفنگ دوربیندار مشرف به جایگاه وجود داشت که بهراحتی میتوانستند در عرض ۳۰ ثانیه تروریستها را به درک بفرستند. حتی با یک تفنگ قدیمی هم میتوانستند این کار را انجام دهند، اما کسی که پشت تفنگ دوربیندار بود در ابتدا حملهی تروریستی را باور نمیکند و میگوید گلولهها مشقی است بعد که تیر خلاص را میبیند میگوید دستور شلیک ندارد. فردی که پیش اوست به فرمانده زنگ میزند، حتی فرمانده به او دستور تیراندازی را میدهد اما باز آن فرد شلیک نمیکند و تعداد شهدای ما افزایش می یابد، زمان رعب و وحشت در آن فضا افزایش می یابد و به عدهای جانی و خونخوار بینالمللی در لحظه، امتیاز میدهیم.
حالا این طرف کشور، در شرقیترین نقطه، در سیستان و مرزهای افغانستان، برروی تلی از شنهای روان حاصل از 20 سال خشکسالی مزمن، در فضایی که دشمن دیگری یعنی فقر، مردم ما را مورد هجوم قرار داده است، «عیسی» که خانوادهاش را 55 سال است می شناسم، با حسرت از کشاورزی دست شسته است، هیچ کارخانهای برای ارائهی کار به او در منطقه استقرار نیافته است، حاضر است هر کار شرافتمندانهای را برای سدجوع عائلهی 7 نفرهاش انجام دهد، اما دریغ از آن کار، چندین سال است که من چهرهی شرمسار او را نزد فرزندانش شاهدم، حضور دارد.
مولا و مقتدایمان علی(ع) میفرمایند: «من لا معاش له لا معاد له» یعنی از کسی که زیر بار تأمین معاش زندگی، کمرش خم است، انتظار داشتن دینی استوار نداشته باش.
از نظر علم روانشناسی اجتماعی، در سلسلهمراتب نیازهای انسانی، علمایی چون هرزبرگ و مازلو، نیازهای انسان را به دو دستهی اولیه و ثانویه تقسیم میکنند ومعتقدند تا نیازهای اولیهی فیزیولوژیکی یا همان معاش در تعبیر امام علی(ع) تأمین نشود، از او انتظار توجه به امنیت خود و تعالی نداشته باش.
حالا عیسی باید از ظرفیت مرز که کنار گوش اوست، زمینهای کشاورزیاش به آن چسبیده و در دسترسترین امکان برای او محسوب میشود، مثل میلیونها نفر در سراسر جهان استفاده کند، با تمام عقل و فهم خود میخواهد این استفاده، قانونی و حتی شرعی باشد، اما بر این مرز دیوار بتنی کشیدهاند، هیچ معبری برای کولهبری و ارتزاق عیسی و سایر همسِنخانش تدبیر نشده، گوش مدیران مربوطه و چشمشان به مشکل اینان بسته است، اگر شما جای عیسی باشید، چه میکنید؟
او تنها یک راه پیش روی خود میبیند، کولهبری و استفاده از مرزی که حق او در آن خوابیده است.
چندی قبل هم، از زبان رهبر انقلابش، مقتدای دینش، مثل دیگران چنین شنیده است: «مراد من از قاچاق، فلان کوله بَرِ ضعیف بلوچستانی نیست که میرود یک چیزی را برمیدارد روی کول خودش میآورد؛ اینها که چیزی نیست، اهمیتی هم ندارد، با او مبارزه هم نشود، اشکالی ندارد».
عیسی و تعدادی دیگر از فقرزدههای سیستانی در نهایت عُسرت زندگی، هر کدام دو گالن سوخت، پیاده در شرایطی سخت برداشته به قصد فروش بر روی خطالرأس تل شنهای روان، به سوی دیوار مرزی عازم میشوند.
اینجا بر خلاف جریان اهواز، تکتیرانداز مستقر در پاسگاه مرزی، بهرغم در اختیار داشتن سخن فرمانده کل قوا، دست به ماشه میشود، تیر دوزمانه را بر حلق عیسی وارد میکند و عیسی نه تنها، آن روز شکم فرزندانش را سیر نمیکند، بلکه برای همیشه فرزندان چشم به راه او، تنها نقطهی اتکای بدبختیشان را از دست میدهند.
داستان عیسی، اولین تراژدی مرزنشینان ما نیست، بلکه از افراد مشابه فراوانی تا کنون جان گرفته وخانوادههای فراوانی را به عزای نانآورشان نشانده است.
چرا باید در گماشتن افراد بیمغز پشت تفنگها دقت نشود که آنجا که باید شلیک کنند، نمیکنند و اینجا که نباید شلیک کنند، میکنند؟
چرا برای کولهبران سیستانی و بلوچستانی، معبرهای قانونی باز نمیکنید تا تردید اختلاط کولهبران با عوامل دشمن، پیش نیاید؟
چرا معیشت مرزنشینان را تأمین نمیکنید که تن به چنین سرنوشت محتومی میدهند؟
چه کسی پاسخگوی چشمان نحیف و همیشهبهراه فرزندان معصوم عیسی است؟
وکلایی که از عیسی برای دفاع از او رأی گرفتهند و حالا در پارلمان، با میوههای لاکچری پذیرایی می شوند، چرا دم فروبستهاند، چرا خانوادهاش را حمایت نمی کنند؟