حاشیه، پر رنگتر از متن، مروری بر تبلیغات زودرس انتخابات مجلس در سیستان/به قلم عباس نورزائی
فدایت گردم سیستان، که آرام آرام، دلسوزان، فرهیختگان، سیستانمداران از حضر و سفر، میرسند.
لنگهی چهارم دورهی نمایندگی مجلس، وقتی است که دیگر ساعت شنی وکلای موجود، آخرین ذرات ماسههایش را روانهی گذر زمان می کند.
آیا وکلای فعلی، دوباره نامزد میشوند؟، آیا فلانی، به قصد نامزدی در انتخابات مجلس، از مدیریتش استعفاء داده؟، فلان کس از فامیل ما هم که کارشناسی ارشدش را گرفته یا پایان نامهاش را دارد مینویسد، از قافله عقب نمانیم، من که میدانم رآی نخواهم آورد، اما به نفع یکی کنار میکشم، صاحب یک پستی که میشوم!، تا حالا همش بارکشی دیگران را در انتخابات کردیم، این بار خودمان نامزد داریم، فرهیختگان و بزرگان طوایف از دکتر، مهندس یا حاج آقا خواستند نامزد شود و الا او که نیازی ندارد، حزب یا جناح ما از چه کسی در سیستان، حمایت می کند؟، در گروهبندیهای مذهبی، کدام فرد نامزد می شود؟، اگر چنین شود و اگر چنان شود ….، اینها و دهها عبارت دیگر، بخشی از دغدغهها و نقل مجالس و محافل مردم ما در حال و هوای امروزین جامعه است.
تبلیغات زیرزمینی
بعضی نطقهای آتشین خودشان را بر اساس این اصل ادراکی که آخرین اطلاعات در ذهن شنونده باقی میماند، برای روزهای آخر مجلس میگذارند، نطقهایی نثرگونه و ایرادی با تمام حرارت و ضبط و میکس و مونتاژ آن در قالب لوح فشرده و حالا انتشار از طریق آپلیکیشنهای شبکههای اجتماعی که پدیدهی این دورهی انتخابات مجلس است و تقریباً در تمام خانوارهای ساکن در منطقه، در همهی ابعاد زندگیشان سرک میکشد.
یک کار مثبتی اگر انجام شده، هر کدام از وکلا با ارائهی مستنداتی سعی دارند، انجام یا حل آن را به خودشان منتسب کنند، مدیران اجرایی و یا سیاسی نیز هر کدام، میخواهند آن را به نام خود در اذهان مردم ثبت کنند. معدودی از وکلا، یک کتاب به عنوان کارنامه، حاوی عمدتاً نامههای زمینماندهای که خودشان خطاب به وزرا و مسئولین زدهاند، چاپ و منتشر میکنند و میخواهند بگویند که ما خیلی فعال بودهایم، غافل از اینکه نمایههای آماری و شاخصهای توسعه، باید گفتار و پیگیریهای آنها را تایید کند که این نیز جز عقبرفت از وضعیت موجود چهارسال قبل، چیز دیگری را گواهی نمیدهد.
بعضی از حضرات، تا کنون یک دور کامل، به متنفذین، سرفامیلها، بزرگان و تحصیلکردهها مراجعه و رایزنیهایی کردهاند و بیعتهایی را گرفتهاند.
عدهای از هم اکنون رونقبخش محافل عزاداری و پرسهداری مردم هستند و مهربانتر از هر کسی تسلیبخش روح آزردهی بازماندگان و وعدههایی برای حل مشکل امور آرامستانها.
عدهای کمپینهای مجازی را به کسانی سپردهاند و طرح پوسترهای تبلیغاتی و عکسهای جورواجور خودشان را به طور مرتب در این فضا منتشر میکنند و در این محیط، عدهای تملق، پاچهخواری، چاپلوسی میکنند و بعضی فحشهای رکیک و ترانههای خوانندگان لسآنجلسی را منتشر میکنند تا هر کس از هر نوعی خوشش آمد، بدانان بگرود.
مدیران فعلی نیز ماندهاند که در این واویلای زمانه که نام و نام فامیلی قریب به 43 نفر، چه بسا افراد ضد و نقیض در روش و منش، لب به لب میچرخد، سمت کدامشان را بگیرند که بعد از انتخابات، پستشان محفوظ بماند، بنابراین، تبعیت از وضعیت خاکستری را برگزیده و هیچکسی را به اصطلاح از خودشان دلخور نمیکنند.
بعضی نیز از هم اکنون، کارمندان مادون را از طریق مدیران گماشته شدهی خود، به امید تغییر پست، تبدیل وضعیت، افزایش حقوق یا اضافهکار و مأموریت، تطمیع میکنند و از آنها و خانوادهشان، بیعت میگیرند.
یکی میگوید: «من که حتماً راهی بهارستانم، شما مشورت بدین که برای نفر دوم، چه کسی را حمایت کنم».
کسانی هم انگار نافشان را با نامزدی انتخابات مجلس زدهاند، چندین دوره، آمده و به قولی کیلشان را تعیین کرده و فرونشستهاند، اما باز بسان توپ یویو، موقع انتخابات، با تمام انرژی سر و کله شان ظاهر میشود.
بعضی، به عنوان منجی، عدهای زبان گویای مردم، افرادی خود را مستقل و کسانی هم نان را به نرخ روز خورده، بسته به ماهیت طیف یا جناح حاکم، خود را اصلاحطلب یا اصولگرا دانسته، بسته به مورد، عکسهای یادگاریشان را رو میکنند.
یکی هم برای دانشجویان وامانده از نمره، فریادرس میشود و دَینی بر گردن او و خانوادهاش به قصد بهرهگیری در روز موعود میگذارد.
کشاورزان و روستاییان، قشری هستند که اغلب، دورخیزکنندگان به جانب وکالت، به آنان امید حقابه میدهند، اما همانها از زدن یک ماسک در یک حرکت جمعی اعتراضی به گرد و غبار، شانه خالی میکنند که مبادا کِش این ماسک، آرایش موهایشان را به هم بریزد.
مخلص کلام اینکه، این ایام، اقشاری مثل دانشجویان و دانشآموزان، بانوان، ورزشکاران، تاکسیداران، کارمندان دولت، اصحاب رسانه، بزرگان طوایف، کارگران، روحانیون، کسبهی بازار، تو بورس هستند و با آنها عکسهای یادگاری گرفته میشود.
تشکیل جلسه همراه با ولیمه، دو خوراک جسمی و سیاسی را در پی دارد، نمکخوری، روی شالتان آمدن، مِیار، به همین کلام قسم و در شکل حاد آن دست رو قرآن بگذارید که به کس دیگری رأی ندین!!!
… «ما بزرگ فامیلمان فلان کس است»، «اشکال نداره، تو با ما باش، جواب فلانی با ما»، این بخشی از محاوراتی است که عدهای نامزدها، بعضی گروههای فامیلی را برای رسیدن به مقاصدشان، تکه پاره میکنند تا به مقصود خود دست یابند، حالا بعداً چه اختلافاتی بین اعضای فامیل یا طایفه حادث می شود، برایشان مهم نیست، مهم آن است که با این تفکر ماکیاولیستی، او به هدفش رسیده باشد.
سرکشی از خانوادههای نیازمند، سرکشی از خانوادهی معظم شهدا و جانبازان، کمکهای موردی از جیب نهادهای امدادی، حضور در مسابقات ورزشی و ژست گرفتن به هنگام تقدیم الواح قهرمانی مسابقات، حضور پررنگ در تظاهرات و نماز جمعه، از جمله، رویکردهایی است که تقریباً در بین همهی میل کنندگان به سمت مجلس، دیده میشود.
سخن آخر
سئوال اساسی این است که شورای محترم نگهبان که بر امر انتخابات مجلس شورای اسلامی، نظارت دارد، چرا برای این میدانداری افراد، آنهم چندین ماه مانده به ایام انتخابات، فکری نکرده؟ آیا نهادی برای رسیدگی به این پدیدهی مذموم اجتماعی و سیاسی وجود ندارد؟ اگر دارد، کیست؟ و چرا به وظیفهی قانونی خود عمل نمینماید؟
در چنین شرایطی، تکلیف مردم چیست؟ اینها مردم را کلافه کردهاند، با قرآن سروقت شان میروند، فضای زندگی برای مردم مسموم شده است، یک مقام مسئولی در این خصوص مردم را راهنمایی کند.