ریشه یابی علل عدم انصراف مردم از یارانه
کمپین “نه” به انصراف از یارانه ها با شکست مواجه شد این در حالی است که قبل از آن برخی روحانیون به همراهی هنرمندان و ورزشکاران مردم را به انصراف از یارانه نقدی تشویق کردند. مرحلهی دوم هدفمند کردن یارانهها با درخواست از مردم برای انصراف از یارانهی نقدی آغاز شد. در این مرحله، دولت از ابزارهای مختلفی از جمله تبلیغات مستمر در صداوسیما (زیرنویس، مصاحبه و حتی تبلیغ انصراف توسط بازیگران سریالهای نوروزی)، یاری گرفتن از هنرمندان و ورزشکاران، راهاندازی کمپینی توسط حامیان دولت با عنوان «نه، به یارانهی نقدی» مردم را تشویق کردند تا از یارانه انصراف دهند. البته از ابزار تهدید هم استفاده شد و یارانهبگیرانی که به دروغ خود را مستحق دریافت یارانه بدانند و درآمدها و داراییهای خود را کمتر گزارش کنند نیز، تهدید به جریمهی نقدی و محرومیت از اعتبارات بانکی نمودند.
دولت از ابزارهای دیگری همچون تحریک روحیهی مذهبی مردم هم استفاده نمود و با انتشار نظر برخی مراجع در مورد جایز نبودن دریافت یارانهی نقدی توسط کسانی که نیاز مالی ندارند، در پی حذف درخواست دریافت یارانهی طبقهی مذهبی جامعه برآمد؛ البته گاهی اوقات هم تبلیغات به سمت تحقیر رفت و کسانی که درخواست دریافت یارانه دارند، مورد تحقیر قرار گرفتند. در ابتدا، رسانهها و روزنامههای حامی دولت انصراف از یارانه را نشانهی اعتماد مردم به دولت تدبیر و امید دانستند و آن را نشانهی محبوبیت و جایگاه اجتماعی دولت در میان مردم بیان نمودند؛ حتی آقای نوبخت، سخنگوی دولت، در یک برنامهی تلویزیونی، از انصراف میلیونها نفر خبر داد. اما رفتهرفته با نزدیک شدن به پایان فروردین و اطلاع از ثبتنام حدود ۹۰درصدی مردم، لحن روزنامههای حامی دولت تغییر نمود و انصراف مردم از یارانه بیارتباط به اعتماد مردم به دولت خوانده شد. در این تحلیل، به دنبال بررسی علل عدم استقبال اکثریت مردم از دریافت یارانه هستیم.
1- عدم اعتماد به دولت به دلیل اشرافیتگرایی و تجملگرایی مسئولان: نباید عوامل اصلی عدم انصراف مردم از یارانه به دلیل تحلیلهای سطحی مورد اغفال قرار گیرد. دلیل اصلی پس زدن دست یاری دولت، که به سوی مردم دراز شده بود، تخریب اعتماد مردم به دولتمردان است. مردم در زمان دفاع مقدس زندگی و صداقت دولتمردان آن روز را میدیدند و اکنون زندگی مسئولان دولتی را مشاهده میکنند که خانههای اشرافی، اتومبیلهای گرانقیمت، مهمانیهای مجلل و اسراف آمیزشان از چشم مردم مخفی نیست.
2- دریافت یارانه در چند سال گذشته توسط وزرا و دولتمردان که ثروتهای میلیاردی داشتند: خیلی واضح است که وقتی بعضی از وزرا با دریافت حقوقهای بالا و ثروتهای میلیاردی تاکنون یارانه میگرفتهاند و خود را مستحق دریافت آن میدانستهاند، مردم عادی خود را مستحقتر به گرفتن یارانه میدانند. اگر کمک به تولید ملی و ترجیح منافع ملی چیز خوبی است، چرا تاکنون خوب نبوده است؟ اینجاست که دولت مصداق همان ضربالمثل میشود که میگوید: مرگ خوب است، ولی برای همسایه.
3- رانتخواری و فساد اقتصادی: رانتخواری و فساد اقتصادی ریشهی اعتماد مردم را میخشکاند. اختلاس سه هزار میلیاردی و هزاران دله دزدی های دیگر.
4- افزایش روحیهی سودمحوری و ترجیح نفع فردی به نفع جمعی: سیاستهای اقتصاد سرمایهداری که از زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی در ایران اجرا شده است و دولتهای مختلف با شدت و ضعفهای مختلف به آن پایبند بودهاند و دولتمردان امروز نیز به شدت به آن پایبند هستند، روحیهی ترجیح نفع شخصی به نفع جمعی را در مردم ایجاد میکند. پیداست که با سیاستهای لیبرالی در حوزههای مختلف از جمله اقتصاد و فرهنگ، چنین روحیهای در بین مردم رواج مییابد و دیگر نمیتوان از مردم انتظار ترجیح منافع جمعی بر منافع فردی را داشت.
5- نهادینه شدن روحیهی تجملگرایی بین مردم: در حال حاضر، سادهزیستی و قناعت در فرهنگ ما رنگ باخته است؛ پیداست که وقتی تجملگرایی و اسراف در بین مردم رواج یابد، دیگر نمیتوان انتظار قناعت در شرایط سختی را داشت.
6- نگرانی از افزایش دوبارهی قیمت بنزین و گرانیهای متعاقب آن: تجربهی تورم و تلاطمهای بازار ارز در سالهای گذشته، نشان میدهد که با افزایش قیمت بنزین هرجومرج و تلاطم در بازارهای مختلف ایجاد میشود و عوامل قیمتگذار در اقتصاد، هزینههای زیادی را به مردم تحمیل مینمایند. نگرانی از این مسئله موجب میشود که مردم از یارانه صرفنظر نکنند و یارانه را مابهالتفاوت افزایش قیمت حاملهای انرژی برای جبران کاهش رفاه خود بدانند. زیرا با افزایش دوبارهی قیمت حاملهای انرژی، تورم تحمیلشده به مردم در مقابل یارانهی دریافتیشان بسیار ناچیز خواهد بود.
7- توزیع نادرست سبد کالای یارانهای به عنوان اولین اقدام دولت جدید: اجرای این طرح از نظر زمانی درست زمانی شروع شد که سرزمین ایران در برف و یخبندان بود، گیلان زیر خروارها برف مدفون شده بود و سرمای گزنده در استان سیستان و بلوچستان امان را از مردم گرفته بود و در همین حال بدون اتخاذ تمهیدات و امکانات لازم صف های طولانی جلوی معدود فروشگاه هایی که کالا توزع می نمودند تشکیل شد و مردم برای اندک خدمتی، به شدت به زحمت افتادند و از سویی انتخاب افراد سبد بگیر به نادرستی صورت گرفته بود و مردم دیدند که اطلاعات دولت غلط است و برای این که این ضعف را بپوشانند به مردم قول دادند که افراد باقی مانده در نوبت بعد سبد کالا دریافت می کنند و این موضوع نیز عملی نشد و از دولت سلب اعتماد گردید.