جناب دکتر رخشانی عزیز
این جمله را بازخوانی فرمایید:
«این جنبش، ضد استعمار نیست، استعماری در این عرصه وجود ندارد، ضد استبداد نیست. چرا که دولت حاکم دولت مصدق است. »
استبداد در معنی به خود رأی بودن، فرمانروایی مطلق یک حزب و ظلم و تعدی اطلاق می شود، بن مایه ی قیام ۱۹ بهمن، همین خفقان و ظلم علمیون است، علمیون دقیقاً عوامل استبداد پهلوی و استعمار انگلیس هستند و مبارزه با اینان عین مبارزه با استبداد و استعمار است. این که در آن مقطع، دولت مصدق روی کار بوده درست، اما دولت مصدق هنوز فرصتی برای انجام اصلاحات لازم در سطوح ایالات و ولایات پیدا نکرده و تقریباً همه ی ایادی استبداد و استعمار حاکم بودهاند.
مطلب بعدی این که حضرتعالی سطح این قیام را به یک جنبش، تنزل دادهاید، البته در نوشتههای دیگران نیز از حرکت، خیزش، جنبش و قیام یاد شده است، اغلب افراد بدون توجه به ماهیت این واقعه، و مفهوم کلامی این واژهها، آنها را بکار بردهاند، اما وقتی این واژه از قلم جنابعالی که اهل قلم و رسانه هستید تراوش میکند، میبایست روی آن تعمق نمود.
جنبش، در معنی جنبهی مقطعی دارد و در آن پایداری دیده نمیشود، اما اصطلاح «قیام» به معنای «بیداری، ایستادن، به پاخاستن، استقامت، مبارزه، تلاش پایدار، بیداری از خواب غفلت، عبرت و آگاهی میباشد و در اصطلاح «فلسفه سیاسی» و «دانش سیاست» بیانگر حرکتی انقلابی با هدف معین و عملی ارادی، آگاهانه و مبتنی بر انتخاب و آزادی است.
در اندیشهی امام خمینی(ره)، قیام الهی یا قیام لله بیانگر حرکت صحیح انسان در بستر انسانیت برای یافتن خود و شأن وجودی و حقیقی خود در درون جامعه و در ارتباط با دیگران است.
در یک نگاه به این مفاهیم، آنها را میتوان در یک نمودار خطی چنین ترسیم کرد: پرسش و اعتراض، نارضایتی و عصیان، ناآرامی و شورش، خیزش، جنبش، قیام و نهایتاً انقلا ب.
بنابر این با توجه به سابقهی حرکت مردم سیستان که از سال ۱۳۲۴ زمینههای آن ایجاد و در سال ۱۳۳۰ با پذیرفتن کاندیداتوری و عواقب این مبارزه توسط یک عالم دینی و حمایت و پشتیبانی تعدادی از خوانین مردمگرا از جمله سردار محمدرضاخان پردلی(سرابندی) که خود نیز زمینهی درگیریهای قبلی با خاندان علم داشته است، این قیام شکل میگیرد و انتظار می رود، روی ماهیت این موضوع تعمق و ترویج درستی صورت گیرد.
مطلب دیگر این که در همین اندک اظهار نظرهایتان پیرامون این قیام، رهبری آیتالله شریفی را انکار و آن را صرفاً به سردار محمدرضاخان نسبت دادهاید، در این خصوص نیز خودتان نیک میدانید که دقیقاً همان نقشی را که آیتالله کاشانی به همراه دکتر مصدق در سطح ملی در رابطه با مبارزات ضد شاه و ایجاد فضای نسبتاً باز سیاسی در آن مقطع داشتند، حضرت آیتالله شریفی به نیابت از آیتالله کاشانی داشتند و مرد ملی این ماجرا نیز محمدرضاخان پردلی و تعدادی دیگر از سران زابل بودهاند.
پایمردی و استقامت بارز وآشکار دو نیروی توانمند مذهبی و ملی که به ترتیب توسط آیتالله حاج میرزا ابراهیم شریفی(ره) و سردار محمدرضاخان رهبری و هدایت میشد راه موفقیت علمیون را مسدود نمود.
بنابر این نباید رهبری این قیام را صرفاً به این یا آن نسبت داد، این دو نیروی قوی و کاریزماتیک، مکمل همدیگر بودهاند.